بایگانی برچسب‌ها : سوریه

هوچی‌گری و مجیزگویی نافرجام تبلیغاتی برای پوتین

nyt-cartoon-putin

من آنم که پوتین بود پهلوان! این گفته این روزها بهترین وصف‌الحال مجیزگویان فارسی زبان و شیعه دوازده امامی است که پشت سر ولادمیر پوتین و در وصف روسیه نه از فحاشی به دیگران کوتاه می‌آیند و نه از دروغ و پروپاگاندا و زدن حرف‌های بی‌اساس پرهیزی دارند. آرمان «نه شرقی، نه غربی جمهوری اسلامی» نیز که به کلی فراموش شده و گویی به شعار جمهوری اسلامی کمونیستی تبدیل شده است!

اما از این‌ها که بگذریم، بازی ایران با توجه به حوادث اخیر جهان عرب و خاورمیانه تا کنون برای جمهوری اسلامی دست‌آوردهای بسیار خوب و بزرگی داشته که به حق باید به طراحانش امتیاز مثبت داد. حضور داعش و فروپاشی عراق برای ایران بهترین فرصت بود برای گرفتن بزرگترین ماهی ممکن از این آب گل آلود یعنی به کنترل درآوردن نظام سیاسی عراق و شهرهای مهم مذهبی آن در بخش‌های شیعه نشین. گرچه این دست‌آورد بسیار بزرگی بود، ایران اما همچنان با هدف فرسایشی کردن جنگ بشار اسد با مخالفانش به بلندپروازی خود در منطقه ادامه داد. شاید ایران فکرش را نمی‌کرد که این اقدام به شکار ماهی بزرگتری بینجامد! روسیه! شاید فکرش را نمی‌کرد خرس غذب‌آلود پیر و خسته شرق با یونیفورم نظامی و قیافه جدی‌اش از جایش بلند شود و زیردریایی اتمی به سوریه بفرستد! عجب شکار بزرگی! این یک قسمت سناریو را – از زمانی که آمریکا پس از انتشار اسناد استفاده بشار اسداز سلاح شیمیایی تصمیم به حمله به بشار اسد را اعلام کرد تا آمدن نیروهای نظامی روسیه در دفاع از او – شاید ایران فکرش را هم نمی‌کرد که اتفاق بیفتد، اما پیش و پس از آن را خوب بازی کرد. خوب بازی کرد تا الان!

این بار اما حباب روسیه‌ی بزرگ در مرزهای ترکیه ترکید، نه برای غرب و نه برای ایران، بلکه برای خود روسیه! به گمان من ناتو به عمد سوخو 24 روسی را مورد اصابت قرار داده است تا به پوتین پیغامی بفرستد که جایگاه خودش و نیروهای نظامی‌اش را به او یادآوری کند و آینه دروغ‌گوی بزرگ‌نمایی را که احتمالا ایران پیش رویش گداشته بشکند. واقعیت این است که اگر از یک جنگ اتمی تمام عیار که به نابودی بخش بزرگی از تمدن بشرخواهد انجامید بگذریم، روسیه در برابر ناتو و آمریکا حرفی برای گفتن ندارد. تجهیزات نظامی‌اش، توان لجستیکی و تدارکاتی‌اش و همچنین نیروی انسانی‌اش چه از نظر کمی و چه کیفی به شدت در سطحی پایین‌تر قرار دارند که این ضعف با هوچی‌گری و رجزخوانی جبران نمی‌شود.

ناتو و آمریکا با حضور روسیه در خاورمیانه کنار آمدند اما نه به اندازه‌ای که کاملا مستقل عمل کند. این شلیک به نظر می‌رسد دقیقا حاوی چنین پیغامی است که اگر روسیه سهم می‌خواهد باید ابتدا موافقت غرب را به دست آورد. از اینجا به بعد، بازی ایران به بن‌بست می‌رسد. وقتی پای رویارویی نظامی با ناتو و آمریکا به وسط کشیده شود، دیگر آمار و ارقام و توان نظامی، لجستیکی و اطلاعاتی سخن می‌گویند نه پروپاگاندا و خودبزرگ‌بینی. به نظر می‌رسد همانگونه که «سرگی لاوروف» عنوان کرد که با ترکیه وارد رویارویی نظامی نمی‌شود، روسیه ریسک رویارویی با ناتو را نخواهد پذیرفت و به احتمال زیاد وارد فاز جدیدی از استجکام بخشی به ارتش بشار اسد خواهد شد. این اقدام به معنی وارد شدن به جنگ اقتصادی با آمریکا و غرب است. آمریکا مخالفان اسد را تجهیز خواهد کرد و روسیه باید برای مقابله با آن‌ها چندین برابر هزینه استقرار تجهیزات نظامی و به کارگیری آن را پرداخت کند.

چنین رویارویی فرسایشی بلندمدتی بازی ایران در استفاده از روسیه را برهم خواهد زد. روسیه به دنبال تامین منابع مالی ثروت ایران را می‌مکد و ضعف اقتصادی ایران و روسیه در نهایت ممکن است به از دست رفتن دست‌آورد‌های فعلی برای جمهوری اسلامی بشود. شاید الان برای جمهوری اسلامی بهترین فرصت باشد که مرزهایش را در آن‌ سوی کربلا و بغداد دودستی بچسبد و به بهانه کمک به عراق و مبارزه با داعش خود را از باتلاق روسیِ سوریه بیرون بکشد. واقعیت این است که روسیه در باتلاق سوریه فرو رفته است و با ضعف لجستیکی- اقتصادی‌اش آنجا را تبدیل به جهنمی سوزان برای تمام هم‌پیمانانش خواهد کرد. در نهایت هم به دلیل همان ضعف‌ها بیرون خواهد رفت و ماجرایی شبیه به سناریوی افغانستان تکرار خواهد شد. نجات بشار اسد در دراز مدت تقریبا غیر ممکن است.

البته همچنان احتمال ورود بازوی اقتصادی پرتوان شرق «چین» به معادله ممکن است اوضاع را تغییر دهد که در این صورت ممکن است شانسی برای تقویت اتحاد شرقی روسی-چینی و بزرگ‌تر شدن سهم جمهوری اسلامی در لوای موفقیت این اتحاد ایجاد شود. وقوع این اتفاق به گونه‌ای مصادف با موازنه قدرت در جهان، خط‌کشی رسمی بین شرق و غرب و بازگشت به فضای دوقطبی پیش از فروپاشی شوروی خواهد بود که احتمال وقوعش با توجه به ضعف‌هایی که روسیه دارد بسیار دور از تصور است. لااقل می‌شود گفت هنوز زود است برای تحقق چنین خواسته‌ی بلندپروازانه‌ای. هنوز چین آنچنان پر و بال اقتصادی‌اش بزرگ نشده که روسیه را در بر بگیرد و از طرفی روسیه بسیار ضعیف‌تر از آن است که از نظر نظامی رقیب یکسان غرب دانسته شود.

بنابراین به نظر می‌رسد هوچی‌گری‌های طرفداران مسلمان شیعه‌ی پوتین در حال برخورد به سخره‌های بلند غرب و ناتو است، به شکلی که هرچه بیش‌تر دهان بازکنند، پژواکش گوش‌ةای‌شان را بیش‌تر می‌آزارد.

و اما دردناک‌ترین بخش ماجرا: تلویزیون سوریه این موضوع را تکذیب می کند!

در خبر منتشر شده سایت الجزیره در مورد کشته‌های اخیر در سوریه که حداقل بالغ بر 300 تن برآورد شده‌اند، نکته‌ای برجسته وجود دارد که همچون فرود آمدن پتکی بر سر انسانیت باعث شده است آن صفحه اینترنتی فریاد بزند! نه تنها فریادی از سر خشم واندوه حاصل از جنایات اتفاق افتاده در سوریه و در آن روز، بلکه بیشتر از آن و فریادی از جنس شکسته شدن استخوان‌های انسانیت و تمام ادعاهای حقوق بشری. سایت الجزیره پس از درج خبر و آمار کشته‌ها و زخمی‌ها اضافه کرده است که: «تلویزیون سوریه این موضوع را تکذیب می‌کند. (نقل به مضمون)»

این تکذیب قبل از هرچیز توجه ما را به این نکته جلب می‌کند که تکذیب کردن چنین جنایت بزرگی هنوز در دنیای ما کاربرد دارد! این کاربرد داشتن آنقدر وحشتناک است که هرگز و هرگز یک پست وبلاگی توان پرداختن به آن را ندارد. ما نمونه‌هایی از این تکذیب‌ها را در ایران با ابعاد کوچکتر دیده بودیم و جنس آن را می‌شناسیم. خوب می‌دانیم که آن‌سوی تلویزیون چه کسانی نشسته‌اند و این لالایی‌های مرگ چگونه عمل می‌کنند. با این حال هرگز تصور نمی‌کردیم که بمباران یک شهر و کشتن بیش از سیصد نفر در یک روز و زخمی شدن بیش از هزار نفر را هم روزی کسی تکذیب کند! پس آن باتوم به‌دستان به این تکذیب دل‌خوشند و حداقل چند میلیون نفری با شنیدن این تکذیب به تردید می‌افتند. تصور کنید که چنین خواب رفتنی چقدر وحشتناک است.

از این مهم‌تر توحشی است که کسی چون بشار اسد آن را پنهان کرده است و این تکذیب نشان می‌دهد که خود به آن توحش پایبند است و نادرستش نمی‌داند. نادرستش نمی‌داند چون به آن دست زده است. اما آن را تکذیب می‌کند چون بر اساس موازین حقوق بشری جنایت خوانده می‌شود. این اختلاف هولناک بین تعاریف ارائه شده توسط دنیای مدرن از حقوق بشر و دیدگاه چنین جانورانی نشان می‌دهد که دنیای ما بسیار نا امن است و اگر برایش چاره‌ای اندیشیده نشود، به زودی انسان‌ها یکدیگر را در سطوحی وسیع‌تر خواهند درید. دنیای ما کاریکاتور وار رشد کرده است و ما در خاورمیانه آن دماغ زشت و باد کرده و نا همگون این رشد هستیم.

یک نکته دیگر هم هست. بیایید «مشت نمونه خروار» را از آنطرف نگاه کنیم و بگوییم «خروار نمونه مشت»! اگر این حجم بزرگ از جنایات تکذیب می‌شود، چه جنایت‌هایی رخ داده است که حتی تکذیب هم نشدند! این نکته بیش‌تر به واکنش مدعیان حقوق بشر مربوط می‌شود. البته در سطح جهانی و کلان این ایراد وارد است. هنوز جهان ما یک رویه قدرتمند جهانشمول برای منع جنایت بر علیه بشریت ندارد. بارها اثبات شده است که ادعاها ناکارآمد هستند و همیشه دیر عمل می‌شود. وقتی 6 هزار نفر انسان سلاخی شدند دیگر چه فایده دارد که ناتو وارد عمل شود یا نشود؟ مگر در لیبی قذافی چنان نکرد؟ اگر بازدارنده بود که باز اسد همان را تکرار نمی‌کرد. ماجرا دردناک است. قدرتمندان وقتی به سمت دیکتاتوری می‌روند، تا چند هزار نفر را نکشند جامعه جهانی واکنش نشان نمی‌دهد. پس آن‌ها هم می‌کشند به این امید که هنوز به حدکافی نکشته‌اند. این تکذیب اسد به درد چانه‌زنی‌های سیاسی و لابی‌های کثیف بر سر انتقال قدرت یا گرفتن امتیاز و زمان می‌خورد. به درد خوردنش هم ماحصل فقدان یک رویه جهانشمول پیشگیری از وقوع جنایت علیه بشریت است. باید از همان اول کشته شدن یک انسان را بسیار تقبیح کرد و سخت گرفت و منتظر کشته شدن چندهزار نفر نماند.

این بحث بسیار طولانی است و در این مجال نمی‌گنجد اما آنقدر جدی است که این اشاره گذرا به آن در این شرایط لازم است. حداقل اینکه ما سعی کنیم در موارد کوچکتر بسیار سخت بگیریم و بیش از پیش به انسانیت بها بدهیم که رها کردنش به اینچنین فجایعی می‌انجامد.

پ ن: بلی ایده‌آل‌گرایی خوب نیست ودنیا فعلا همین است که هست!

واکنش جامعه جهانی به وقایع سوریه: ما هرچه محکوم می‌کنیم مردم سوریه تمام نمی‌شوند!

وقوع جنایات اسف‌بار در سوریه و کشتار وحشیانه مردم این کشور توسط حکومت فعلی به ریاست بشار اسد، موجب واکنش اعتراض‌آمیز از سوی جامعه جهانی شده است. سران کشورهای مهم جهان بیانیه‌های اعتراضی متعددی در این زمینه منتشر کرده‌اند که حاکی از نگرانی و توجه آن‌ها به وقوع جنایت علیه بشریت در سوریه است. در همین راستا نیکلای سارکوزی رئیس جمهور فرانسه به خبرنگاران گفت: «ما نگرانیم که جمعیت سوریه بیش‌تر از آمار رسمی اعلام شده باشد و هرچه بشار بکشد، معترضان تمام نشوند.» همینطور آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در نشست خبری فوق‌العاده در برابر دوربین‌های تلویزیونی سوگند یاد کرد که کشور مطبوعش تا ریخته شدن خون آخرین معترض سوری، دست از محکوم کردن بشار اسد بر نخواهد داشت. وی این جنایات را چیزی در حد هولوکاست دانست و بشار اسد را هیتلری نامید که گردنش دراز شده است.» باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا هم در حمایت از مردم مظلوم سوریه در مقابل دوربین‌های خبری قرار گرفت و گفت: «ما دست دوستی به سوی بشار اسد دراز می‌کنیم. امیدواریم بشار اسد شرمنده شود و جامه‌ها بدرد و سر به بیابان بگذارد.» اوباما همچنین با تایید سخنان سارکوزی در مورد جمعیت کشور سوریه گفت:» لامصبا تمومی ندارن.» نخست‌وزیر بریتانیا هم از معترضان سوری به‌خاطر صبر و پایداری‌شان در راه رسیدن به اهداف بلندشان تقدیر و تشکر کرد و گفت: «ما نگرانیم که حقوق بشر در سوریه پایمال شده است. وی ادامه داد که در جلسه خصوصی‌اش با ملکه انگلستان به این نتیجه رسیده‌اند که در ازدواج سلطنتی بعدی همسر شاهزاده یک دختر سوری باشد تا بتوانند از این طریق مفاهیم کنترل جمعیت را به شکلی بهتر در جامعه سوریه نهادینه کنند و کار دست ادعای «حمایت از حقوق بشر» ندهند.»

با توجه به این ابراز نگرانی‌های عمیق، این امید وجود دارد که با همت مضاعف سربازهای ارتش سوریه و پشتکار و جدیت بشار اسد، معترضان به زودی تمام شده و آرامش به سوریه برگردد و مسئله نفت و تنگه هرمز نیز حل شده و روسیه و چین هم دندان غلاف کرده و آرام بگیرند.

به همین سادگی نگوییم درود بر مردم سوریه و ننگ بر ما

پس از شکل‌گیری جنبش‌های آزادی‌خواهانه جهان عرب، بسیاری از افراد درگیر با جریانات سیاسی ایران، از به دست نیامدن نتایج مشابه با حرکت‌های مردمی آن کشورها در ایران شکایت کردند.  بسیاری خودشان را متهم به بی اراده بودن و نا‌آگاه بودن کردند. عامل اصلی این اتهام‌ها توقعی بود که بسیاری از جنبش سبز داشتند ولی برآورده نشد. انتظار تغییر نظام سیاسی ایران یا چیزی شبیه به یک انقلاب جدید.  جنبش سبز پیش از جنبش‌های مردمی جهان عرب آغاز شد اما آنها بسیار زودتر از جنبش سبز تمام شدند (به نتیجه رسیدند).

در این میان ساختار سیاسی در ایران و قساوت و شدت عملی که در ایران برای سرکوب به کار برده می‌شود نادیده گرفته شد. آنچه که امروز در سوریه دیده می‌شود، نمونه کوچکی است از آنچه که ممکن است در ایران دیده شود. مردم ایران(خوب یا بد) به خوبی از این مورد آگاهند. حقیقت این است که مردم از بی‌ثباتی و خون‌ریزیی‌های بسیار بیزارند. حقیقت این است که مردم ایران می‌دانند که این حکومت از به کار گرفتن اسلحه و انواع شکنجه‌ها و روش‌های سرکوب و توجیهات فریب‌کارانه، هیچ ابایی ندارد. می‌دانند که اگر لازم باشد همانطور که خمینی گفته بود، پنجاه هزار نفر را هم می‌کشند تا حکومت‌شان بماند.

آن افرادی که مدام از رفتن به خیابان‌ها دم می‌زنند، آیا به این موضوع فکر کرده‌اند که این حکومت تا چه حد می‌تواند قساوت به خرج دهد؟ به کشته شدن و رنج کشیدن هزاران زن و مرد و کودک اندیشیده‌اند؟ مهم‌تر از آن، اندیشیده‌اند که به احتمال زیاد پس از این همه رنج، ممکن است هیچ نتیجه‌ای حاصل نشود و در نهایت افراد حاضر در چند راهپیمایی مهندسی شده جای کشته شده‌ها و زندانیان را در خیابان بگیرند؟ به ساختار سیاسی ایران که در شهرستان‌ها در هر خانواده یک بسیجی یا سپاهی وجود دارد اندیشیده‌اند؟  به حال و روز مردم سوریه نگاه کنید. بیش از دو هزار نفر تا کنون کشته شده‌اند. جامعه جهانی هنوز در حال هشدار دادن به بشار اسد برای اتمام خشونت‌ها است! این هشدارها چه دردی را دوا می‌کند؟ گیریم که بشار اسد پس از کشته شدن دو هزار نفر دیگر از کار برکنار شد، چه کسی جوابگوی این همه جنایت است؟

البته اگر مردمی آن‌چنان کارد به استخوان‌شان رسیده باشد که حاضر به پذیرش چنین هزینه‌های سنگینی بشوند، کارشان شایسته است و نتیجه به دست آمده هم با ارزش است. مثلا در سوریه  همه افراد با علم به حضور تک‌تیراندازها و تانک‌ها و مسلسل‌ها به خیابان می روند. این کارد به استخوان رسیدن است. اما حقیقت این است که در ایران چنین نیست. در ایران زیرساخت‌های اقتصادی و اجتماعی وابسته به حکومت وجود دارند که همه آن‌ها از تقویت‌کننده‌های مذهبی و عرفی بهره می‌گیرند. مقایسه ایران با کشورهای عربی کاری غیرمنطقی است. مردم ایران این موارد را احساس می‌کنند و این احساس اصلی‌ترین دلیل به خیابان نیامدن‌شان است. هرچند که وقتی می‌گوییم مردم ایران، باید بخش بزرگی را هم در نظر بگیریم که با وجود نوعی وابستگی به حکومت، حتی ممکن است در نقش سرکوب‌گر هم ظاهر شوند.

در نهایت باید بگویم، بلی، آزادی هزینه دارد. هزینه آن، امروز در ایران بسیار زیاد است. باید کارد به استخوان برسد. بلی می‌بایست تا الان رسیده باشد، اما گویا هزینه بسیار بالا است که هنوز نرسیده است. من فکر می‌کنم مردم ایران در این زمینه با هوشیاری عمل می‌کنند و نمی‌خواهند هزینه‌های بی سرانجام بدهند. اگر کسی فکر می‌کند باید همه به خیابان‌ها بریزند، ابتدا خودش باید پیش قدم شود. خودش باید کسانی مانند خودش را جمع کند و پیش‌قدم شود. پیش‌قدم نشدنش به این دلیل است که فکر می‌کند به احتمال زیاد کشته یا زندانی خواهد شد و نتیجه‌ای هم نخواهد داشت. در بعد وسیع‌تر هم باید همین حق را به مردم بدهد. مردم می‌دانند که ممکن است حتی پنجاه هزار نفر هم کشته شوند ولی نتیجه مطلوب حاصل نشود. اگر کسانی می‌توانند تضمین دهند که نتیجه‌ای با پرداخت هزینه‌ای حتی مشابه سوریه حاصل می‌شود، چرا طرح خود را ارائه نمی‌دهند؟ اگر طرحی منطقی ارائه دهند، احتمالا جمعیتی کافی را با خود همراه خواهند کرد. اگر جمعیتی کافی را همراه نکردند، حتما طرح‌شان ایرادی داشته است.

پ ن:

1- من شخصا معتقدم که  بهترین راه حل، در نهایت در خیابان خواهد بود اما گویا هنوز زود است. امروز این حکومت تنها با اقدام نظامی همه جانبه یک قدرت بزرگ ممکن است ساقط شود که قطعا آن هم ضرر و زیان فراوانی در پی دارد. امیدوارم کارساز شدن خیابان، زودتر از آن اتفاق به دست آید.

2- اصلاح حکومت تنها با موافقت سران اصلی و بلندپایه آن مانند خامنه‌ای ممکن است. در غیر این صورت حتما کار به نزاع می‌کشد. در این نزاع یا حکومت مخالفان را سرکوب می‌کند که می‌شود چیزی مانند الان، یا مخالفان حکومت را مغلوب می‌کنند که می‌شود انقلاب. بنابراین اصلاح  حکومت در شرایطی که حاکمان موافق آن نباشند، بی معنی است. بلی بهترین اتفاق اصلاح مسالمت‌آمیز است. اما برای رخ دادن آن باید آنقدر خوشبین باشیم که تصور کنیم امشب سران حکومت می‌خوابند و فردا  که از خواب بیدار می‌شوند، آدم‌هایی دیگر شده‌اند.