پس از شکلگیری جنبشهای آزادیخواهانه جهان عرب، بسیاری از افراد درگیر با جریانات سیاسی ایران، از به دست نیامدن نتایج مشابه با حرکتهای مردمی آن کشورها در ایران شکایت کردند. بسیاری خودشان را متهم به بی اراده بودن و ناآگاه بودن کردند. عامل اصلی این اتهامها توقعی بود که بسیاری از جنبش سبز داشتند ولی برآورده نشد. انتظار تغییر نظام سیاسی ایران یا چیزی شبیه به یک انقلاب جدید. جنبش سبز پیش از جنبشهای مردمی جهان عرب آغاز شد اما آنها بسیار زودتر از جنبش سبز تمام شدند (به نتیجه رسیدند).
در این میان ساختار سیاسی در ایران و قساوت و شدت عملی که در ایران برای سرکوب به کار برده میشود نادیده گرفته شد. آنچه که امروز در سوریه دیده میشود، نمونه کوچکی است از آنچه که ممکن است در ایران دیده شود. مردم ایران(خوب یا بد) به خوبی از این مورد آگاهند. حقیقت این است که مردم از بیثباتی و خونریزییهای بسیار بیزارند. حقیقت این است که مردم ایران میدانند که این حکومت از به کار گرفتن اسلحه و انواع شکنجهها و روشهای سرکوب و توجیهات فریبکارانه، هیچ ابایی ندارد. میدانند که اگر لازم باشد همانطور که خمینی گفته بود، پنجاه هزار نفر را هم میکشند تا حکومتشان بماند.
آن افرادی که مدام از رفتن به خیابانها دم میزنند، آیا به این موضوع فکر کردهاند که این حکومت تا چه حد میتواند قساوت به خرج دهد؟ به کشته شدن و رنج کشیدن هزاران زن و مرد و کودک اندیشیدهاند؟ مهمتر از آن، اندیشیدهاند که به احتمال زیاد پس از این همه رنج، ممکن است هیچ نتیجهای حاصل نشود و در نهایت افراد حاضر در چند راهپیمایی مهندسی شده جای کشته شدهها و زندانیان را در خیابان بگیرند؟ به ساختار سیاسی ایران که در شهرستانها در هر خانواده یک بسیجی یا سپاهی وجود دارد اندیشیدهاند؟ به حال و روز مردم سوریه نگاه کنید. بیش از دو هزار نفر تا کنون کشته شدهاند. جامعه جهانی هنوز در حال هشدار دادن به بشار اسد برای اتمام خشونتها است! این هشدارها چه دردی را دوا میکند؟ گیریم که بشار اسد پس از کشته شدن دو هزار نفر دیگر از کار برکنار شد، چه کسی جوابگوی این همه جنایت است؟
البته اگر مردمی آنچنان کارد به استخوانشان رسیده باشد که حاضر به پذیرش چنین هزینههای سنگینی بشوند، کارشان شایسته است و نتیجه به دست آمده هم با ارزش است. مثلا در سوریه همه افراد با علم به حضور تکتیراندازها و تانکها و مسلسلها به خیابان می روند. این کارد به استخوان رسیدن است. اما حقیقت این است که در ایران چنین نیست. در ایران زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی وابسته به حکومت وجود دارند که همه آنها از تقویتکنندههای مذهبی و عرفی بهره میگیرند. مقایسه ایران با کشورهای عربی کاری غیرمنطقی است. مردم ایران این موارد را احساس میکنند و این احساس اصلیترین دلیل به خیابان نیامدنشان است. هرچند که وقتی میگوییم مردم ایران، باید بخش بزرگی را هم در نظر بگیریم که با وجود نوعی وابستگی به حکومت، حتی ممکن است در نقش سرکوبگر هم ظاهر شوند.
در نهایت باید بگویم، بلی، آزادی هزینه دارد. هزینه آن، امروز در ایران بسیار زیاد است. باید کارد به استخوان برسد. بلی میبایست تا الان رسیده باشد، اما گویا هزینه بسیار بالا است که هنوز نرسیده است. من فکر میکنم مردم ایران در این زمینه با هوشیاری عمل میکنند و نمیخواهند هزینههای بی سرانجام بدهند. اگر کسی فکر میکند باید همه به خیابانها بریزند، ابتدا خودش باید پیش قدم شود. خودش باید کسانی مانند خودش را جمع کند و پیشقدم شود. پیشقدم نشدنش به این دلیل است که فکر میکند به احتمال زیاد کشته یا زندانی خواهد شد و نتیجهای هم نخواهد داشت. در بعد وسیعتر هم باید همین حق را به مردم بدهد. مردم میدانند که ممکن است حتی پنجاه هزار نفر هم کشته شوند ولی نتیجه مطلوب حاصل نشود. اگر کسانی میتوانند تضمین دهند که نتیجهای با پرداخت هزینهای حتی مشابه سوریه حاصل میشود، چرا طرح خود را ارائه نمیدهند؟ اگر طرحی منطقی ارائه دهند، احتمالا جمعیتی کافی را با خود همراه خواهند کرد. اگر جمعیتی کافی را همراه نکردند، حتما طرحشان ایرادی داشته است.
پ ن:
1- من شخصا معتقدم که بهترین راه حل، در نهایت در خیابان خواهد بود اما گویا هنوز زود است. امروز این حکومت تنها با اقدام نظامی همه جانبه یک قدرت بزرگ ممکن است ساقط شود که قطعا آن هم ضرر و زیان فراوانی در پی دارد. امیدوارم کارساز شدن خیابان، زودتر از آن اتفاق به دست آید.
2- اصلاح حکومت تنها با موافقت سران اصلی و بلندپایه آن مانند خامنهای ممکن است. در غیر این صورت حتما کار به نزاع میکشد. در این نزاع یا حکومت مخالفان را سرکوب میکند که میشود چیزی مانند الان، یا مخالفان حکومت را مغلوب میکنند که میشود انقلاب. بنابراین اصلاح حکومت در شرایطی که حاکمان موافق آن نباشند، بی معنی است. بلی بهترین اتفاق اصلاح مسالمتآمیز است. اما برای رخ دادن آن باید آنقدر خوشبین باشیم که تصور کنیم امشب سران حکومت میخوابند و فردا که از خواب بیدار میشوند، آدمهایی دیگر شدهاند.
pishnahad mikonam mosahebehaye in ostade arjmand ra goosh dahid ta bebinid baraye har kari rahi vojood darad
va agar az rahash naravand por hasnie ast
http://www.korosherfani.com/
جناب بزدل ترسو که این متن را نوشته اید و فکر کردید با مدنیت و غیر خشونت می شود به راحتی دیکتاتورهای جانی را که دستشان به خون مردمانشان آلوده استبه همین سادگی از قدرت کنار خوهند رفت ،این یران ما تا بزدلهای امثال تو را فاشته باشد این حال و روز ما است.فخر و اقبال رایگانی نیست /زندگی خون سرخ می خواهد.
این » 2 » که نوشتید » 1 » نداره که. در ضمن کدوم اصلاح ؟ شما خودت متوجه منظورت شدی از نوشتن پاراگراف آخر؟
این حکومت و سایر حکومت های دینی اصلاح پذیر نیستند. من هم موافق حضور در خیابان ها هستم ولی این را به شما متذکر می شوم که: مگر مردم سوریه در همین مدت کم خونریزی و وحشی گری مزدوران اسد را ندیده اند؟ 2000 کشته در طول 18 هفته کم است؟ مگر تعداد شهدای جنبش آزادی خواهی ایران پس از انتخابات به 200 نفر زسید؟ در سوریه بیش از 15000 نفر بازداشت شده اند و شمار زیادی در حدود 8000 نفر مفقود شده اند پس چرا آنان کئتاه نیامده اند؟؟؟؟؟؟؟
دوست عزیز بهتر است عدم شجاعت خود را با دلایل نامعقول توجیه نکنیم
امیدوارم که من و مردم ایران شاهد آزادی را در بر بکشیم
وحید جان. ممنون که تذکر دادید. اصلاح شد گرامی. پاراگاف قبل از پی نوشت منظورتان است؟
منظورم همون » 2 » هست. آخرین پاراگراف که در پی نوشت آمده. در واقع مردم از ابتدا هم به دنبال اصلاح نبوده اند که شما نتیجه گرفته اید این کار امکان پذیر نیست. کسانی که به اصلاح این حکومت دل بسته اند در واقع بخشی از خود حکومت هستند که به دنبال باز پس گیری سهم از میان رفته شان هستند.( البته با توسل به قربانی کردن مردم )
آقایونی که به نویسنده بابت پارارگراف آخر ایراد گرفته اید اگر تمام پارارگراف را خوب بخوانید میفهمید که نویسنده محترم اصلاح را با وجود حاکمان کنونی منتفی میدانند
من ترسو نیستم ولی احمق هم نیستم در تایید نوشته بالا می توان به این حقیقت اشاره کرد تا زمانی که بسیاری به داشتن یک پراید که کولر هم دارد و برایشان دل کندن از این حد اقل امکاناتی که برخوردارند آسان نیست ، در بر همین پاشنه می چرخد و در روستا ها و شهر های کوچک هم که اوضاع آنچنان است که در متن بالا آمده. ( حضور حد اقل 1 سپاهی یا یک بسیجی در هر خانواده ) چگونه می شود انتظار داشت موج جمعیت انقلابی را در خیابان ها دید؟
در مورد این که مردم چه میخواهند به سادگی نمیتوان نظر داد. من هم این کار را نمیکنم وحید عزیز. اما شما فرض محال بگیر که رهبران حکومت ایران از فردا تصمیم به اصلاح ساختاری حکومت بگیرند. به نوعی که خواستههای دمکرات و لیبرال فراهم شوند. این بهتر است یا تغییر با خون و کشتار؟ من تنها تذکر دادم که اصلاح حکومت بدون تایید حاکمان بی معنی است.
با سپاس از پاسخ به هنگام شما. کماکان منظور شما را متوجه نمی شوم این فرض محال که گفتید ( تصمیم به اصلاح ساختاری حکومت از طرف حاکمان ) فرض محال نیست خود محال است چرا که همان طور که سایر دوستان هم در بخش نظرات اشاره داشتند اصلاح ساختاری چنین نظامی بی معناست و به معنی نابودی آن می باشد.( برای اثبات ادعایی که مطرح کردم توجه شما را به ساختار قدرت بر اساس قانون اساسی موجود جلب می کنم.)
اره تا کارد به استخوون نرسه. جمعیتی انقلابی بوجود نمی یاد تا خشتک حکومت فعلی رو بادبون کنه. اوضاع سوریه منو یاد حکومت پهلوی ها مینداره . هر چند نمیشه اینچنین قیاس زد ولی طول دوره خاندان اسد که بر سوریه حکم روندن یه چیزی تو حکومت پهلوی هاس. خلاصه اینکه اصولا نارضایتی وجود داره ولی کارد به استخون نرسیده و بیشتر مخالفان فعلی حکومت طرفدار اصلاحات درون نظامن. اساسا موسوی و کروبی رو هم جلودار فرض کنیم. خواهان اصلاحاتن. برای انقلاب دست کم 5-10 سال دیگه باید صبر کرد. خمینی رو هم به فرض آقایان حکومتی رهبر انقلاب فرض کنیم. از اولین سخنرانی مخالفت با شاهش در سال 42 به همین سادگی و طی 2-3 سال نتونس جمعیتی با مقیاس سال 87 جمع کنه و تا سال 57 صبر کرد. اساسا خمینی از ابتدا خواهان سرنگونی رژیم شاهی نبود و خواهان اصلاحات بود البته اصلاحات با تعاریف خودش ولی بعدها با توجه به تکیه بیش از حد شاه به آمریکایها و دادن امتیازات خاص و فساد مالی رژیم ؛ خواهان سرنگونی شاه شد که خب 15 سال صبر کرد و هی می گفت سربازانم در گهواره اند. حالا فرضا موسوی و کروبی رو خمینی زمان فرض کنییم ؛ اینا فعلا اصلاحات رو میخوان.
مشکل از حکومت یا یک تعداد خاص در راس آن نیست.مشکل از فرهنگ مردمی متوهم است که برای آنها شنیدن افسانه ها و داستان ابر مردها شیرینتر و راحتتر از فکر کردن و به چالش کشیدن افکار گدشته است
ولی تنها یک حکومت مذهبی یا ایدئولوژیک هست که می تواند به طور غیر مستقیم باعث تحول در افکار جامعه شود به نظر من این 30 سال حکومت مدهبی در برابر 1000 سال گدشته که مردم تا خرخره غرق که در افکار این چنینی بوده اند چیزی نیست .به نظر من نسل جدید خیلی بیشتر و عمقی تر دین و تفکر سنتی را به چالش می کشانند و اختلاف تفکر سنتی و خرافه با تفکر منطقی و زمینی رو بیشتر درک کرده است.
امیدوارم به جای شعار مرگ دادن در خیابان بتوانیم خودمان را از افکار سنتی برهانیم و بدانیم استقلال واقعی در ذهن ما است .اعمال تک تک ما می تواتد فرهنگ ساز باشد
بعد از مدت ها مطلب به جا و مسئولانه ای خواندیم
merc. aaali bood
به خیابان ریختن هزینه دارد اما ما حتی حاضر به مبارزه از نوع دیگری هم نیستیم مثل روشنگری اطرافیان، اعتصاب های گسترده، …
صبر کنید و ببینید بسیاری از همین مخالفان باز در انتخابات شرکت می کنند مشکل این است که هنوز خودمان نمی دانیم چه می خواهیم
بسیاری از ما فکر می کنیم فقط براندازی و انقلاب و هرگز فکر نمی کنیم انقلاب بسیار هزینه بر است نه فقط هزینه جانی بلکه در شرایط حاضر به نظر من بر اندازی و انقلاب به معنی اغتشاش و تجزیه ایران است. خواهش می کنم به دور از احساسات کمی به این قضیه فکر کنیم. اگر پایمان را از پله اول نردبان روی پله آخر بگذاریم تنها باعث می شود سقوط کنیم…
ضمن تایید نظرات برخی دوستان در مورد شجاعت و نسبت هزینه ها با آنچه بدست میاریم توجه شما رو به چند نکته جلب میکنم:
1- من به سوریه در سال 73 سفر کردم و نظام اونجا رو که مبتنی بر جدایی دین از سیاست بود و تاثیر اون رو در زندگی روزمره مردم از نزدیک دیدم..این یکی از تفاوت های اساسی فرهنگ و طرز تفکر مردم ما با اونهاست ،اگه بخوام خیلی خلاصه و عامیانه منظورم رو بگم که جان کلام رو متوجه بشین این مثال رو میزنم: تا زمانی که اکثریت مردم ما نتونند بپذیرند که توی یک خیابون میتونه هم یک حسینیه باشه و هم صد متر اونطرف تر یک کلاب باشه این مملکت درست نمیشه!
2-تا به حال طرح درست و جامعی که نشان بده قراره پس از براندازی رژیم چه سیستمی حاکم بر ایران باشه و این طرح مورد قبول اکثریت مردم باشه ارائه نشده
3- متاسفانه نیروهای اپوزیسیون اکثرا مشغول درگیری با یکدیگر هستند و بیشتر مخالف خودشون هستن تا اینکه انرزیشون رو صرف مبارزات سیاسی با حکومت یا تلاش برای اتحاد با هم بکنن، همین هم باعث ایجاد تشتت افکار در مردم و مانع اتحاد اونا میشه! در واقع ما به جای یک اپوزیسیون متحد و قوی ، مجموعه ای از اپوزیسیونهای ضعیف و متفرق داریم که دارن توی سرو کله هم میزنن
چرا بايد به ايراني مغرور گفت كه عربي كه مسخره اش مي كني از تو مرد تر ، انسان تر و ازاده تر است، چرا كه مرگ را به ذلت ترجيح مي دهد.
آفرین مثلا خیلی منطقی و علمی توجیه کردی چش نخوری
اندیشه عزیز این لینک مطلب شما در سایت آزادگی است خوشحال میشویم شاهد حضور شما در این سایت باشیم
http://www.azadegi.com/link/2011/08/08/89086
اندیشه ی عزیز
ممنونم از دید عمیق و تحلیل زیبا و واقع بینانه ات.
عزیزم متاسفانه تو ایران بیشتر کسایی که از خشونت و مبارزه ی قهر آمیز فقط حرف میزنن هنوز پاشون به یکی از تجمع های خیابانی تو 2 سال اخیر نخورده . کسایی که توی تظاهرات ها شرکت کردن و شرایط و جو اونجا آشنا هستن متوجه میشن که اصلا با خیلی از تحلیل های آبکی کاربرای اینترنتی جور در نمیاد. خودم عضو یکی از پیجهای اعتراضی سوریه هستم یکی از فرقهای اساسی سوری ها با ما اینه که اونا هر روز از لایک زدنای اینترنتیشون کم میشه و به جمعیتشون توی خیابوناشون زیاد میشه ولی از این جهت ما متاسفانه از هر دو سو روز به روز افت کردیم.
به نظرم ما نیاز داریم یه خورده بیشتر صبر کنیم تا وقتی که مردم بیشتری حاضر باشن بها بپردازن همینطور وقتی که اهدافمون روشن تر و قاطع تر بشه.
ممنون سارای عزیز به خاطر دعوتتون. چشم. سعی می کنم در اولین فرصت این کار را انجام دهم.
خواهش می کنم کرمانشاهی عزیز. درود بر شما
عزیز من برادر من خواهر من مشکل فرهنگ مردم ماست قبلا دنبال شاه میدویدند الان دنبال دجال تا این مردم یک شب نظرشون عوض میشه و حق همدیگرو میخورند و نمیدونند چه میخواهند آینده تاریکه خیلی تاریک تر از زمانی که حتی خامنه ای دیکتاتور نباشه ما ملت فقط نق زدن یاد گرفتیم میر حسین بده خاتمی بده احمدی نژاد بده خمینی بده مسعود رجوی عوضی بده ای بابا همه که بدن چون ما ملت بدیم اهل مطالعه نیستیم دنبال حق نیستیم دنبال اسطوره سازی هستیم فقط دنبال شکم پر کردن و مال جمع کردن و چشم و هم چشمی هستیم . بابا توجه کنیم به خدا تا از هیچی نترسیم و البته اگر دیدیم اینا برن خارج نشینها میخوان بیان همون بهتر این کثافاتا باشن داداش جون مشکل فرهنگ مشکل بیسوادی برو شهرستان ببین چه خبره اکثرا نه دین تحقیق دارن نه علم سیاست یک شبه هم نظرشون عوض میشه و این مردم خطرناکن