وقتی خبر مربوط به اعلام رسمی وضع قوانین شریعت اسلامی در لیبی را شنیدم، بی اختیار یاد عکسهایی افتادم که کودکان لیبیایی را در حالی که نوشتهای آزادیخواهانه را بلند کرده بودند به تصویر میکشیدند. به یاد فاصله بزرگ آنها از واژه وسیع و پیچیده آزادی که آن کودکان سنگینیاش را در سبکیهای آن کاغذها گم کرده بودند. میخواهم به نوبه خودم از روشنفکران و مردم لیبی بخواهم که به ایران نگاه کنند و پند بگیرند. راه رفته ما را نروند تا در آینده شرمنده چشمان امیدوار این کودکان نشوند. بگذارید اسلام دینتان باشد نه حکومتتان. مگذارید که شارعین پایشان به ساحلهای نفتی باز شود. جیبهای این جماعت پرنشدنی است، خشونتشان مثال زدنی است و دروغگوییهایشان تمام نشدنی!
کشوری که دارای ذخایر بزرگ نفتی است، قاعدتا مورد توجه غرب قرار خواهد گرفت. آنها بو میکشند و به سمت مملکت شما خواهند آمد. چه خوب است که در قبال این نفت، از آنها ملزومات برقراری نظامهای اجتماعی مترقی را دریافت کنید نه اینکه با وضع قوانین محدود کننده اسلامی در جایگاه قوانین کیفری و حقوقی، راه را بر رشد فرهنگی و بسط آزادیهای مدنی ببندید. یک نظام سکولار حتما میتواند هم ملزومات انجام اعمال دینی را برای شهروندان فراهم کند و هم میتواند از جهت دیگر که ذکر شد محدودیتها را از بین ببرد.
امروز کشور ما درگیر مسائل سخت و طاقتفرسایی است که از محدودیتهای اجتماعی و عقیدتی آغاز شده و تا رویارویی با جامعه جهانی و احتمال بروز جنگی خانمان سوز هم پیشرفتهاند. این مشکلات ناشی از اشتباهی است که ما 32 سال پیش وقتی که در موقعیت کنونی شما بودیم مرتکب شدیم. توضیح این موارد برای شهروندان در کشور شما کار دشواری نیست. آنان که میگویند لاجرم میبایست حکومت اسلامی تجربه شود تا زشتیهایش هویدا شوند در اشتباهند. میتوان در جوار یک حکومت سکولار به آرامی شهروندان را متوجه لزوم احترام به عقاید کرد. من فکر میکنم کسانی که این نسخه را برای شما پیچیدهاند، از باروری فکری شما و رسیدن به توان رقابت با خودشان در هراسند. من فکر میکنم از اینکه شما یک بازار مصرف تمام عیار نباشید در هراسند.
تنها اگر کمی چشمهایتان را بگشایید و سرنوشت ایران را ببینید، این آیینه فردا شما را از هزاران حسرت و اندوه و پشیمانی و شرمندگی نجات خواهد داد. ما آیینه آینده شماییم.
عـــالی
من كه با دين عرب آميخته ام
/ كيش و آيين را به تازى باخته ام
/ من كه زرتشت كهن را داده ام
/ جاى آن قر آن تازى ديده ام
/من كجا ايرانيم؟
/من كه نامم نام تازى گشته است
/گه غلام اين و گه آن گشته است
/ميروم مشهد به پا بوس رضا
/ گرچه فردوسى همانجا خفته است
/ من كجا ايرانيم ؟
/من كه تاج شاهيم چون رفته است
/ جاى آن عمامه بر سر رفته است
/ من كه جشنم جاى نوروز و سده
/ عيد فطر و عيد قربان گشته است
/ من كجا ايرانيم ؟
/ من كه بر گوشم چو روحم خسته است
/ زاهدى بانگ اذان را گفته است
/ بر سر هفت سين من هر نوبهار
/ جاى شهنامه چو تازينامه است
/ من كجا ايرانيم ؟
/ من كه از دستم زبانم رفته است
/ آن شكر شيرين نباتم رفته است
/ من كه از پارسى به فارسى تن دهم
/ چون عرب با واژه ام بيگانه است
/ من كجا ايرانيم ؟
/ من كه قلبم با عزا پر گشته است
/ با غم بيگانه دل آغشته است
/ من كه با اشك و غم و سينه زنى
/ شور و شادى از برم گم گشته است
/ من كجا ايرانيم ؟
/ من كه خرمدين ز يادم رفته است
/ مهر ميهن از روانم رفته است
/ گرچه از بانگ خروس تابانگ شب
/ حلق من الله اكبر گفته است
/ من كجا ايرانيم ؟
/ من كجا ايرانيم تا فتنه است
/ من كجا ايرانيم تا فتنه است
/ خاك ميهن در كف بيگانه است
/ من كجا ايرانيم تا ميهنم
/ اينچنين بى يار و ياور گشته است
/ من كجا ايرانيم ؟
چشمها را وا کن
پشت این پرده در نیست به نور
چاهی از عمق تنفر پیداست
دستت الوده به خون
دامن الوده به ننگ
شدی از چاله برون
چشمها را وا کن
تا نبلعیده تو را
چاه غفلت در خویش
راه تو باز به بی راهه رود!
تو که دیروز منی
تو به من نیک نگر
من کنون اینه ی روشن فردای توام!!
به شریعت سوگند
که شریعت این نیست
که شریعت همه در بند زنی دیگر نیست!
بنگرجای پای تو کنون در ره کیست؟!!
گفتمت صبر سحر نزدیک است
ولی صبر نبود
وتو شام سیهت در
به اتش زدن خانه فروزان کردی
دودش اما همه در چشم تو بود !
گفتمت :ظلم وستم را به ستم پایان نیست
گفتمت :
خانه ای را به ستم سامان نیست
نشنیدی
نشنیدی هرگز
ماشه را باز تپاندیو خلاص
وکشیدی نفس راحت و
من نکشیدم جز آه ه ه
با درود
مطلبت خوب بود اما دوست دارم دو تا نکته رو درموردش بگم.
اول اینکه نثر خوبی داری ، خیلی زود تمومش کردی !
دوم ، من امروز چند تا از این نامه ها و پیامها رو خوندم. نمیدونم خیلی از اونها میگن خطاب به روشنفکران و انقلابیون لیبی و یا مردمشون نوشتن اینا رو ، اما پس چرا فقط به فارسی؟ مگه قراره روشنفکرها و مردم لیبی بیان تو اینترنت تو وبسایتهای فارسی جستجو کنند و این ها رو بخونند؟! یا شاید اونها فارسی بلدند؟ این همه مطلب و نوشته چه خوب بود که به عربی و انگلیسی هم ترجمه میشد و تو اینترنت منشر میشد و هم یک کمی زحمت میکشیدید و یه جستجو میکردید تو فیسبوک و شبکه های اجتماعی عربی اون ها رو منتشر میکردید. امروز هم که سایتهای مترجم آنلاین و گوگل ترانسلیت و کلی امکانات مشابه مجانی به فور هست. اگه واقعا مخاطبمون خودمون نیستیم.
موفق باشید
دوست عزیز این کار انجام شده است.
مثلا یک نمونه: http://sabzoziba.blogspot.com/2011/11/blog-post.html
http://fr-fr.facebook.com/17libya/posts/272998769409224