در راهپیمایی 25 بهمن امسال مردم به خیابان آمده بودند. اما بهجز چند مورد پراکنده، هیچکس شعارس نداد و هیچکس حرکت خاصی نکرد. صرفنظر از اینکه دعوت به راهپیمایی نیز مبتنی بر همین حضور آرام(راهپیمایی سکوت) بود، نکته دیگری که به چشم میخورد،عدم حضور نیروهای پیشرو برای آغاز حرکتی در قالب سردادن شعار یا موارد دیگر بود. این که گفته بشود مردم حضور نداشتند حرف گزافی است. همینطور اینکه گفته شود امکان سردادن شعار وجود نداشت نیز حرف گزافی است. در ساعتهای نزدیک به تاریک شدن هوا تراکم جمعیت در خیابان انقلاب به اندازه کافی برای اتفاق افتادن این موارد زیاد شده بود.
در این مواقع آغاز کننده کار باید افرادی باشند که برای آغاز کردن هماهنگ باشند. یعنی از پیش روشی برای اینکار داشته باشند و آن را از پیش آماده کرده باشند. در غیر این صورت کسی که سر به خود آغاز کند در نطفه خفه خواهد شد و اصولا عاقلانه و منطقی هم نیست. این بار هم در خیابان همین اتفاق افتاد. تقریبا میشود گفت که همه منتظر بودند تا کسی چیزی بگوید. به نظر میرسد که جنبش سبز بسیاری از نیروهای پیشروی خود را از دست داده است. شاید بتوان گفت که جنبش با عجله سرمایههایش را در این زمینه خرج کرده است. البته حصر موسوی و کروبی و زندانی شدن تعداد بسیار زیادی از افرادی که این شبکههای هماهنگی را ایجاد میکردند نقش بسیار بزرگی در رخ دادن این اتفاق داشته است.
شاید دعوت به سکوت از سوی شورای هماهنگی هم به همین دلیل باشد. یعنی ممکن است آنها چنین اندیشیده باشند که به صرفه نیست که سرمایههای محدودی که برای هماهنگی در خیابان باقیماندهاند نیز از دست بروند. با این دیدگاه احتمالا دل به شکلگیری تجمعات خودجوش بستهاند که در اثر تراکم جمعیت و حادثههایی چون دعوای عادی دو نفر در خیابان شکل میگیرند. از آنجایی که حضور مردم در خیابان نشاندهنده باقی ماندن پتانسیل اعتراضی است، تنها کمبودی که به چشم میخورد حضور همین نیروهای آغاز کننده است. با توجه به شرایط ایران در کنترل و بازداشت افراد موثر در این زمینه، تولید این نیروهای بسیار مشکل شده است. اما این اتفاق باید به شکلی بیفتد. اگر اتفاق نیفتد پتانسیل اعتراضی تبدیل به یاس و نا امیدی خواهد شد.
قابل توجه است که صرف حضور در خیابان انگیزه کافی ایجاد نمیکند مگر اینکه پیوسته باشد.
حال اگر این مورد را به تناقض مطالبات مردم معترض با موضع رسمی شورای هماهنگی در برخی موارد و ناشناخته ماندن اعضای شورا اضافه کنیم، به این نتیجه میرسیم که ممکن است فرصتی که هنوز در دست است، از دست برود. اگر حضور در خیابان نقش ببازد، انفعال ذهنی نیز اتفاق میافتد. در واقع بعد از مدتی اعتراض با اذهان غریبه میشود و همینطور شهامت و شجاعتها هم کمتر میشوند. بنابراین لازم است که چارهای برای تولید افراد آغاز کننده به شکلی که با هماهنگی کار را آغاز کنند و خطر کمتری متوجه آنها بشود، پیدا شود. لازم به ذکر است که در 25 بهمن امسال، تعدادی از افرادی که سعی داشتند به صورت خودجوش تحرکی آغاز کنند، به سرعت شناسایی و دستگیر شدند. طبیعی است که چنین بشود. حال آن افراد تنها به دلیل داشتن شجاعت و علم نداشتن به لزوم هماهنگی قبلی جهت آغاز یک تحرک، گرفتار شدهاند و حداقل چند سرمایه از جنس شجاعت نیز از دست رفتهاند. درحالی که اگر آن اتفاق با هماهنگی پیشین میافتاد، هم حرکتی اتفاق افتاده بود و هم خطر کنتری برای آغاز کنندهها میداشت.