بایگانی برچسب‌ها : جنگ

جنگ! چوب دوسر کثیفی که گریبان ما را گرفته است

صحبت کردن در مورد جنگ کار آسانی نیست. مخصوصا وقتی که ما در کشوری زندگی می‌کنیم که مجبوریم در مورد مفید بودن یا نبودن وقوع حمله نظامی به مملکت‌مان بحث کنیم! بسیاری از مردم ایران از اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فعلی ناراضی هستند. با توجه به نشانه‌های وجود فشار روانی و اقتصادی به نظر می‌رسد که حداقل قشر متوسط که جمعیت غالب ایران هستند، معتقدند که اوضاع باید بسیار بهتر از این‌ها باشد. بسیاری از معترضین سیاسی در زندان‌ها گرفتار شده‌اند. منتقدین به اوضاع اقتصادی و اجتماعی هم در صورتی که صدای انتقادشان به منزله ایراد اتهام به حکومت حساب شود، گرفتار می‌شوند. از طرف دیگر اوضاع قومیت‌ها و اقلیت‌های مذهبی و زبانی هم در کشور نابسامان است و از گوشه و کنار صدای اعتراض و حق‌خواهی‌شان به گوش می‌رسد.  وقوع جنایت و آمار تجاوز و قتل و کلاه‌برداری نیز رو به افزایش نهاده است که خبر از عقده‌های سرکوب شده و عادت به زندگی در فضای آغشته به نیرنگ می‌دهد. دروغ‌گویی در کشور بیداد می‌کند. تضاد طبقاتی از نظر اقتصادی در شهرهای بزرگ تبدیل به عاملی برای تولید عقده و فروپاشی ستون‌های اخلاق شده است. تزلزل در همه اقشار و انصاف دیده می‌شود. اخلاق به شکلی باورنکردنی سقوط کرده است.

این‌ها و چندین مورد مشابه، موجب می‌شوند که وقوع یک بی‌نظمی بزرگ همچون قرار گرفتن در معرض حمله نظامی و سست شدن قدرت در کشور، ما را از وقوع درگیری‌های خونین داخلی از جنس نژادی و زبانی گرفته تا درگیری‌های شخصی و قبیله‌ای بترسانند. از طرفی دیگر، این هم درست است که تداوم کار این حکومت هم به احتمال زیاد ایران را به سوی تبدیل شدن به برادر بزرگ‌تر(بسیار بزرگ‌تر) کره شمالی کند. حتی ممکن است فشار اقتصادی بر مردم موجب بروز همان درگیری‌ها در حضور حکومت شود که باز باید شاهد صحنه‌های خونین و تاسف‌بار باشیم. با این حال شدت وقوع چنین درگیری‌هایی در شرایط تزلزل یا فروپاشی قدرت مرکزی بسیار بیش‌تر است. در صورت وقوع حمله نظانی، احتمال تجزیه کشور به اشکال مختلف بسیار زیاد است. مسئله این است که این تجزیه شدن هم به همین آسانی‌ها نیست و باز شاهد خونریزی و تحمیل مشقات فراوان بر مردم خواهیم بود. مسائلی چون فقر اقتصادی و بی‌تجربگی و نداشتن روابط خوب بین مناطقی که جدا خواهند شد با یکدیگر و همینطور با باقیمانده خاک ایران ازجمله آن مشقات هستند.

در این میان دعوا بین غرب و روسیه و چین بر سر تصاحب خاورمیانه و در اختیار گرفتن آن به عنوان بازار مصرف و حوزه نفوذ، موجب شده است که ما ادعاهای حقوق بشر و دمکراسی را باور نکنیم و به این فکر باشیم که چاره‌ای دیگر بیندیشیم. مردم ایران در این دوره از تاریخ، از اینجا رانده و از آنجا مانده اند. اعتماد به غرب دیوانگی است، تداوم حکومت به شکل فعلی هم به همان میزان دیوانگی است. مردم مانده‌اند که عزیزان‌شان را به طناب دار بسپارند یا به موشک‌های غرب و دشنه‌های برهنه آشوب‌های داخلی؟ فقرِ برآمده از بی‌کفایتی حکومت و منزوی شدن ایران را تحمل کنند یا فقرِ برآمده از درگیری نظامی و نابود شدن زیرساخت‌ها و تجزیه کشور را؟ مانده‌اند جنگ را نعمت(این بار از دید مردم) بدانند یا نه!

در چنین شرایطی نیاز به حضور اپوزیسیون معتمد و یک‌صدا و همراه با مردم ایران به شدت احساس می‌شود. اپوزیسیونی که چه در صورت بروز جنگ، به سرعت مانع از وقوع خونریزی‌ها در اثر وقوع درگیری‌های داخلی شود و در صورت عدم وقوع جنگ، کشور را به سوی تغییر یا تعدیل شرایط سیاسی حاکم بر کشور ببرد. به نظر می‌رسد که وجود چنین مرجع هماهنگ کننده معتبر و فراگیری تنها راه مقابله با سرخ شدن آسمان و زمین ایران است. با وجود چنین نیاز ضروری و حیاتی که باید در اولویت قرار بگیرد، هنوز سیاست‌مدارها و روشنفکران ما درگیر دعواهای عقیدتی کهنه‌ای هستند که دوران‌شان به سر آمده است. هنوز هیچ جناح یا فردی آن‌قدر با وابستگی‌اش به آرمان‌های حزبی کوتاه نیامده است که مردم جایگاه هماهنگ کننده به او یا آن بدهند.

متاسفانه به نظر می‌رسد که کار ما به خونریزی‌های بدفرجام خواهد انجامید که پایان خوشی هم درپی نخواهند داشت چون هدفمند و از روی برنامه نخواهند بود. تنها از سر جاه‌طلبی حکومت ایران و به سر آمدن طاقت غرب و نبرد مذکور آن با کمونیسم، مردم ایران قربانی خواهند شد.