با من بخوان باران را، حکایت یاران را،
ای قلب آیینه، ای یار دیرینه، ای صبح آدینه. ای دانهی آب، ای شهد شیرین مهتاب، ای یاد تو نشسته بر تخت خالی آفتاب. ای مهر، ای سرایندهی شعر، ای بلندای خیالت ساییده به سقف سپهر. ای کوبهی دهلیز، ای لبخند تو فردای شب آخرین باران پاییز. ای آغوش تو گرما در سرمای آذر،
با من بخوان باران را تا آمدنت، تا رسیدنت، تا آن تمنای آخر