پیش از هر چیز باید یادآور شوم که ای کاش شدنی بود که مردم مصر بدون دخالت ارتش قدرت را تغییر میدادند. آنقدر که میتوان برای حرکت مردم مصر در مقابله با خطر ریشه گرفتن حکومت دینی خوشحال بود، به همان اندازه هم میشود افسوس خورد که چرا فرصت وضع دوبارهی قانون اساسی و سکولار شدن ساختار سیاسی مصر از راه حلهای سیاسی(بدون دخالت نظامیان) پیش نیامد.
فکر میکنم این مقدمهی کوتاه برای بررسی خاستگاه به میدان آمدن مردم مصر مفید باشد:
اخوان المسلمین در حال برقراری حکومت اسلامی در مصر بودند. آنها حقوق دیگران را که مثل خودشان نمیاندیشیدند نادیده میگرفتند. ما به یاد داریم که مرسی پس از پیروزی دم از برقراری شریعت اسلام در مصر زد. واژهی وحشتناکی که ورد زبان القاعده است و ما را پیش از هر چیز یاد سرهای بریده و تنهای کبود شده با شلاق و سنگسار و اعدام میاندازد. ما به یاد داریم که پس از این اظهارات مرسی و مواردی مانند زمزمههای بسته شدن مشروبفروشیها در مصر، از آنجایی که سی سال است به عنوان شهروندان ایرانی مزهی تلخ حکومت دینی را چشیدهایم، سرهایمان را به نشان افسوس تکان دادیم. اعتراضها به این حرکتها و گفتهها در مصر از سوی سکولارها از همان زمان آغاز شده بود.
اما در مورد کودتا!
نخست این که این تغییر خاستگاهش خیابانهای مصر، شبکههای اجتماعی و جوانان مصری بوده است نه ارتش! همراهی ارتش و نظامیان با مردم در بسیاری از انقلابها سابقه داشته است که معمولا گام آخر تغییر هم بوده است. با هیچ منطقی نمیشود حضور سی میلیون نفر در خیابانهای مصر را نادیده گرفت و این تغییر را تنها اعمال زور از جانب یک مرجع قدرت برای سلب سریع حاکم فعلی دانست- که تعریف درست کودتا این است. برای برکناری مبارک هم دقیقا همین اتفاق افتاد. باید دقت کرد که حضور این جمعیت عظیم در خیابانها که بیش از چهل درصد جمعیت یک کشور را نشان میدهد، بیانگر خواست عمومی بسیار بزرگتری است که همه همزمان در خیابان نبودهاند. اینجا اتفاقی که افتاده است، حمایت نظامیان از مردم بوده است. چرا به درستی به این موضوع هم اشاره نکنیم؟
دوم این که تمام کسانی که خلع قدرت از مرسی توسط ارتش را به شدت میکوبند، صرفا به این دلیل که این گامی بر علیه دمکراسی بوده است، لازم است پاسخگوی این سوال باشند که برای مقابله با برقراری یک جمهوری اسلامی سلفی در مصر، ریشه دواندن اسلام اجتهادی در ساختارهای نظامی و مواردی از این دست، مردم مصر چه باید میکردند؟ آنها بارها به تبعیض زودرس اعتراض کردند. بارها از مرسی خواستند که پاسخگو باشد و خواستههای انقلاب مصر را مصادره به مطلوب نکند. انقلابی که همان هم با حمایت ارتش به دست آمده بود و این بار هم ارتش دوباره به ندای مردم پیوست. معترضان مصری صدایشان شنیده نمیشد و دولت مصر به آرامی در حال برقراری حکومت اسلامی از طریق قانون اساسی بود. مگر مرسی رئیسجمهور بود یا قانونگذار که دم از برقراری تمام و کمال شریعت اسلام و اعمال محدودیت در چارچوب آن میزد؟ وقتی چنین سیگنال خطرناکی احساس میشود و اعتراضها هم بی نتیجه میمانند چه باید کرد؟ تمام افرادی که دمکراسی را تنها یک صندوق رای میبینند، باید به این مورد نیز پاسخ بدهند. آیا اگر در ایران هم در همان آغاز، پیش از تصفیهی ارتش متوجه میشدند و از این همه نگونبختی ممانعت میکردند و ارتش با آنها همراهی میکرد بهتر نبود؟ آیا بهتر نبود که همان سربازهایی که مردم در لولهی تفنگهایشان گل فرو میکردند، دوباره همراه میشدند تا این نشود که دیدیم؟
بنابراین نمیشود خواست مردم مصر، حضور بیش از سی میلیون نفر در خیابان در این زمینه را نادیده گرفت. اما در مورد ساز و کار دمکراسی و دخالت ارتش در تغییر قدرت، من نیز آرزو میکردم که تغییرات بدون دخالت ارتش ممکن میشد. ای کاش که میشد. اما همین الان وقتی مصاحبههای اجتهادیون و سلفیها و اسلامگراهای مصری را نگاه میکنیم، فتواهای خونریزی و کشتار جنبش عدم تعهد را میبینیم، متوجه میشویم که مرسی پوست ملایم شدهی چه هیولای وحشتناکی بود. چطور اینها که با برنامهی برقراری شریعت اسلام و سلطه بر قدرت وارد شده بودند به اعتراض مردم اهمیت میدادند؟ من شکی ندارم که اینها تنها زبان زور را میفهمند و لاغیر!
واقعیت این است که این افراد جایشان در مسند قدرت نیست. اینها اصولا دمکراسی و مدرنیسم را نمیپذیرند. دلیلش هم به سادگی این است که هر مفهومی، تنها در چارچوب شریعت اسلام برایشان پذیرفتنی است. این گفته را مرسی به صراحت اعلام کرده بود. پس اگر مسلمانی پیدا شد که بتواند در مسند قدرت از پیاده نشدن برخی از قوانین اسلامی به نفع رفاه اکثریت حمایت کند، آنگاه میشود به حضور او در سیاست و در مسند قدرت احترام گذاشت. لازم است یادآوری کنم که دمکراسی تنها انتخابات نیست. دمکراسی تنها رای اکثریت نیست. دمکراسی قطعا در نظر گرفتن «همه» است؛ به این معنی که، گرچه برآورده شدن خواست همه ممکن نیست، رای اکثریت نباید موجب سلب حقوق انسانی و اولیهی افراد بشود. اینها در کنار مواردی مانند حضور مطبوعات آزاد که به مردم قدرت میدهد و بازگشتی بودن ساختار قدرت موارد قابل توجهی هستند.
از طرفی، به خوبی قابل فهم است که سکولارها ی مصر، مشکلی با مسلمانی مردم نداشته و ندارند و دعوایشان سر سلب حقوق نا مسلمانان است. حتی سلب حقوق مسلمانانی که مورد تایید اخوانالمسلمین نیستند(یا هر گروه دیگری که بر قدرت مینشیند). این حرکت اخیر در مصر یادآور این واقعیت است که بدون حضور قوانین سکولار یا لائیک بودن حکومت، برقراری دمکراسی نشدنی است. تنها با حضور قوانینی سکولار و ساختاری لائیک اسلامگراها هم میتوانند در قدرت و سیاست وارد شوند ولی دیکتاتوری اسلامی به راه نیندازند. در غیر این صورت، آنها حتما تبدیل به هیولاهایی میشوند که حقوق دیگران را به نسبتی که با خودشان اختلاف نظر دارند نادیده میگیرند.
واقعیت این است که اسلام سیاسی به شدت دیکتاتور است و دیکتاتوریاش اژدهایی هفتسر است که اگر پر و بال بگیرد و اهرمهای قدرت را رام کند، پایین آوردنش دریایی از خون به پا می:کند. پس، تنها به همین دلیل، از اینکه مردم مصر، آنچنان که این وبلاگنویس مصری گفته است، در جلوگیری از دچار شدن به سرنوشت ما ایرانیان به سرعت وارد عمل شدند، خوشحالم. امیدوارم مردم مصر، از این دست آورد جدیدشان نگهبانی کنند و با وضع قوانینی سکولار و ساختاری لائیک، زیربنا را برای استوار کردن ساختمانی دمکرات فراهم کنند تا هم مسلمانان و هم بیدینها و هم مسیحیان و دیگران بتوانند به یک اندازه برای اثرگذاری در سیاست و جامعه تلاش کنند و مانعی فراتر از منافع ملی و حقوق افراد برای فعالیت وجود نداشته باشد. نکتهی بسیار خوشحال کننده خواستههایی بود که برای تغییر قانون اساسی بیان شد. ما دیدیم که مردم مصر برعلیه اسلامگرایی شعار میدادند، در حالی که مسلمان بودند. این دستآورد بسیار بزرگی است. این به معنای راندن ارتجاع به جایگاه اصلیاش، بیابانهای دور تاریخ است.
در راستای احترام به همزیستی و صلح و آرامش، سرنوشت گروههایی مانند القاعده و اجتهادیون باید هم پنهان شدن در نقابهای انتحاریشان، منفور شدن و سرانجام انقراض در کوهها و بیابانها باشد.
پ ن: خواندن مطالب زیر در راهیابی به آنچه که اتفاق افتاد مفید است.
اصرار اخوان المسلمین بر اعمال قوانین شریعت اسلامی در مصر
از جمعیت 18 میلیونی قاهره تنها 200 نفر در فراخوان اسلامگرایان برای تطبیق شریعت در مصر شرکت کردند
س ان ان: بزرگترین تظاهرات ضد حکومتی تاریخ بشر با حضور بیش از سی میلیون نفر در خیابانها
گاردین: پس از دو سال، مرسی در انقلاب دوم مصر از قدرت برکنار شد
مگرمیشه 30میلیون نفر بیان خیابون.۳یا ۴میلیون امده بودند.امروزهم حامیان مرسی به خیابان امدند حالا کدومشون نماینده ملت مصرهستند؟
سی ان ان: بزرگترین تظاهرات ضد حکومتی تاریخ بشر در مصر با مشارکت 33 میلیون نفر در خیابانها http://www.occupy.com/article/egypts-military-eyes-return-unprecedented-millions-protesters-flood-streets
تن ها درپاراگراف پنجم اصلاح شود
اصلاح شد آرش جان. ممنونم
دیشب طرفداران مرسی تو خیابون بودن وزد وخورد شدید بین طرفداران ومخالفان مرسی اتفاق افتاد پس دیگه هی جو گیر نشید وبگید ملت مصر نه به حکومت اسلامی گفت.اکثریت مصر گرایش مذهبی دارند.
گناه انجام این عمل شنیع! در درجه اول بر عهده اخوان و مرسی است. اگر با پخته گی سیاسی در حالی که برای اولین بار در تاریخ سیاسی گروه خود فرصتی یافته بودند تا به قدرت اول مصر تبدیل شوند با افراط گری های خود زنگ خطر را برای جامعه ای متنوع مصر بخطر در آوردند. بعد هم اشتباه بعدی را مرتکب شدند و با قلدری در مقابل انتقادات ایستادند و بعد هم از رفراندوم طفره رفتند و بعد هم اعتراضات میلیونی مردم را به مسخره گرفتند. حالا اگر مرسی استعفا داده بود مثلا چی می شد؟ اگر واقعا محق بودند در انتخابات بعدی با پیروزی خود مشت محکی بر دهان یاوه گویان شرق و غرب می زدند و حقانیت و مظلومیت خود را اثبات می کردند
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
کودتا شگردی سیاسی و کوششی از سوی یک ائتلاف سیاسی غیرقانونی برای براندازی رهبران حکومت موجود است که از طریق خشونت یا تهدید به آن انجام میگیرد. این خشونت معمولاً محدود و ناگهانی است و از سوی عدهای اندک (برخلاف انقلاب که از سوی بیشتر مردم انجام میگیرد) به کار بسته میشود.همانطور که می بینیم این تعریف با عملکرد ارتش مصر مطابقت ندارد. در ثانی می گویند این حالت یعنی دخالت ارتش در صورت بروز نا آرامی سیاسی در قانون اساسی مصر پیش بینی شده بوده است و کاری غیر قانونی نبوده است
حوادث مصر آدم را یاد یک پارادوکس اخلاقی می اندازد! یک راننده اتوبوس در یک جاده کوهستانی با 30 نفر مسافر در حال رانندگی بود ناگهان 3 تا بچه پریدند وسط جاده ! حال راننده اتوبوس باید تصمیم می گرفت یا بچه ها زیر بگیرد و جان 30 نفر را نجات دهد یا به وجدان آنی خود عمل کند و بسوی دره بشتابد؟ مصر نیز باید تصمیم می گرفت یا 3 سال دیگر اخوان المسلمین را تحمل کند و اجازه دهد تا آنان پایه های قدرت خود را تقویت کنند و یک مصر مذهبی بسازند یا بی خیال انتخابات بشوند و با تظاهرات خیابانی ,ارتش را مجبور به دخالت کنند!
شاید ارتش قدری عجله کرد ولی سمت و سوی این حوادث خواه ناخواه بسوی این مرحله می رفت و عاقبت هم ارتش مجبور به دخالت می شد. اخوان کار سیاسی حرفه ای نکردند و بجای آن رفتار قیم موابانه را در پیش گرفتند. اگر تقاضای رفراندوم مجدد را پذیرفته بودند حق به حق دار می رسید. الان هم قصد دارند با آشوب بنوعی باجگیری کنند. مشکل گروه هایی مانند اخوان در این است که به حق خود قانع نیستند.الان هم دیر نشده است اگر کمک کنند به انتخابات آزاد شانس ماندن در قدرت را پیدا می کنند. ناپخته گی سیاسی اخوان در این مرحله می تواند دو دستاورد داشته باشد. یا سرکوب اخوان و زندانی و محاکمه شدن انها و یا شروع جنگ داخلی . و این بستگی دارد که قدرت تقابل دو گروه موافق و موافق چقدر باشد. گمان نمی رود اخوان تاب مقاومت دراز مدت را داشته باشند . چون علاوه بر ارتش گروه وسیعی از مردم و احزاب پشت سر ارتش است و اخوان در اقلیت قرار دارند.هر چه هست امکان برگشت اوضاع وجود ندارد و مرسی میز ریاست را نخواهد دید
تجربه دوران حکومت یک ساله اخوان المسلمین و شکست آن, تجربه ای تاریخی و ارزشمند بود. این تجربه نشان داد که مذهب از هر نوعی و ایدئولوژی از هر نوعی با ذات حقیقی جامعه سیاسی در تضاد است.
اصولا مذهب و یا هر ایدئولوژی دیگری مانند مارکسیسم نمی تواند خواست های سیاسی اجتماعی جامعه را برآورده کند.در ماجرای مصر اگر بجای اخوان یک گروه چپی هم به قدرت رسیده بود باز به همین جا ختم می شد.هنگامی که ایدئولوژی پای به میدان سیاست می گذارد با یک سری بایدها و نبایدهایی که اساس آن ایدئولوژی را تشکیل داده است همراه است و این در تخالف آشکار با دموکراسی و تنوع افکار و عقاید یک جامعه است.پس مذهب باید خود را با شرایط جدید وفق دهد یا باید از باید ها و نباید های خود عقب بنشیند و یا باید جامعه را سرکوب کند. برای عقب نشینی قدرت این کار را ندارد چون بشدت عوام زده است یعنی عوام مردم برای خواص مذهبی تعیین تکلیف می کنند و خواص مذهبی ( رهبران مذهبی) اگر چه بظاهر رهبری جامعه مذهبی را بر عهده دارند ولی عملا دست و پایشان بخاطر سنت ها و آداب مذهبی بسته است . این عدم انعطاف باعث شکنندگی دخالت مذهب در سیاست می شود. از سویی دیگر بسیاری از اصول و قوانین مذهب تنها بر اساس باور های فردی بنیان نهاده شده و اثبات نشده هستند. من باور دارم که این حدیث از پیامبر است و دیگری باور ندارد .بدین خاطر ما با فرقه های و دسته های مختلف مذهبی روبرو هستیم و یک قانون اساسی واحد و اثبات شده برای مذهب وجود ندارد و امری سلیقه ای است. من علی را دوست دارم و دیگری عمر را ترجیح می دهد و سومی هیچکدام و برای عیسی مسیح سنگ به سینه می زند.بنابراین دخالت مذهب در سیاست اسم اش قشنگ است ولی در باطن بدست عوام و امور غیر متقن و سلیقه ای می افتد!وقتی اداره جامعه بجای مدیر توانا بدست عوام افتاد نزول کیفیت اداره جامعه کاملا مشهود خواهد بود. سکولاریسم بر خلاف آنچه که تبلیغ می شود مدافع مذهب است و در جوامع سکولار بهتر می توان مذهبی بود!
هنوز یک سال از انتخاب مرسی نگذاشته بود اخوان المسلمین قانون اساسی مصر را عوض کردند!قضات قوه قضاییه را عوض کردند! رییس سازمان اطلاعات و امنیت را عوض کردند! سازمان اطلاعاتی موازی تشکیل دادند.گروه های چماقدار تشکیل دادند! شروع به نق نق اجرای قوانین و احکام اسلامی و اجرای گشت ارشاد کردند! ظاهر کشور باستانی و چند قومیتی مصر را اسلامی کردند! و این تازه آن چیزی است که آشکار است و باید آنچه که در خفا انجام دادند و پول هایی که برای تقویت شبکه عنکبوتی خود تزریق کرده اند را هم بدان اضافه کنیم! چشم برهم می زدیم , قطع دست و پا و سنگسار را هم شروع می کردند!.
یکبار در یک فروشگاه صنایع دستی چینی به فنجان عجیبی بر خوردم که مانند یک فنجان بود ولی در وسطش یک اژدها بود و در ته آن نیز سوراخی وجود داشت. فروشنده می گفت امپراطورهای چین این فنجان را به زنانشان می دادند که درس عبرتی برای آنان باشد و زیاده خواهی نکنند. وقتی این فنجان را چایی می ریختی و آن را پر می کردی همه چیز مثل فنجان های دیگر بود ولی وقتی بیش از حد آن را پر می کردی ناگهان فنجان بطرز عجیبی تمام محتویات خود را از سوراخ زیر خود خالی می کرد!! امپراطوران چین این فنجان را نشان زنان خود می دادند و می گفتند که حد خود را بدان! اگر درخواست هایت از حد خود فراتر برود ممکن است همه چیز را از دست بدهی!!رفتار گروه اخوان المسلمین یک رفتار سیاسی حرفه ای نبود. آنان بگونه ای رفتار کردند مثل اینکه به یک گنج باد آورد رسیده اند و باید همین الان کار را تمام کنند و شیرینی را بخورند. اگر مرسی راحت استعفا داده بود و باز کار به یک انتخابات دیگر می کشید آنگاه دوباره آبرومندانه تجدید قوا کرده و نقطه ضعف های خود را رفع کرده و باز شرکت می کردند ولی گویی می دانستند که آرای آنها ریزش کرده است.پس ایستادگی کردند و همه شیرینی را از دست دادند
مردم مصر از حاکمیت توتالیتری مبارک ناراضی بودند ولی بعد دیدند که اسلام گرایان از موقعیت بدست آمده سوئ استفاده کردند و با تکیه بر ارای سنتی عوام کوچه و بازار که معمولا به پیش نماز های مساجد و روضه خوان ها پیشکش می شود خود را به کادر قدرت رساندند و کم کم شروع کردند به اجرای نوع جدیدی از دیکتاتوری مذهبی ! آنها در عین ناباوری شروع به تشکیل دسته های چماقدار و حتی سازمان مخفی اطلاعات موازی برای کنترل مخالفان! هم کردند. دغدغه مردم آزادی و رفاه اقتصادی بود ولی دغدغه اخوان المسلمین در قدرت ماندن به هر وسیله و گور بابای اقتصاد بود! ولی غافل از آنکه مصر کانون روشنفکران خاورمیانه و جهان عرب است . نویسندگان و روزنامه نگاران کارکشته ای دارد که حواسشان جمع است! پس قبل از اینکه اخوان بخواهند ریشه بدوانند و با سوئ استفاده از آزادی و با تکیه بر ارای عوام بی سواد ولی مذهبی به دام نوع دیگری از استبداد بیافتند مخالفت خود را آغاز کردند.و اکنون مصر پس از تجربه تلخ سپردن قدرت به اخوان المسلمین و گروه های مذهبی و همچنین عدم امکان بازگشت به دوران مبارک عملا در راه سکولارسیم گام بر خواهد داشت. آینده این ملت بیدار روشن است. بنظر کودتا می اید ولی نام آن چیز دیگری است. در پاکستان هم این اتفاق بارها افتاده است . وقتی که نیروهای سیاسی به بن بست می رسند و بیم هرج و مرج و آشوب می رود تنها راه دخالت ارتش برای دادن نوعی تایم اوت به شرایط کشور است تا خشونت ها بخوابد و بعد مشکل حل و فصل شد. این بیم وجود دارد که ارتش از موقعیت بدست آمده سوئ استفاده کند و دوباره یک نفر مثل قذافی برای طولانی مدت خود را تحمیل کند ولی اگر مردم و روشنفکران در صحنه باشند چنین اتفاقی نخواهد افتاد . بعید است مصر به دوران مبارک و یا یک دیکتاتور نظامی دیگر برگردد . بویژه آنکه در اطلاعیه ارتش نقشه راه ترسیم شده است و دیگر گروه های فعال هم با ارتش همراه هستند . کودتا مخصوص زمانی است که کودتا گر بدون هیچ نیازی به پاسخ گویی قدرت را می دزد ولی در این مورد ارتش پاسخگوست..
پشتیبان اخوان المسلمین عوام الناس مذهبی طبقه سوم هستند و در طبقات متوسط جامعه پایگاه برجسته ای ندارند. حال این می تواند به یک جنگ طبقاتی منجر شود . در بدبینانه حالت اخوان هم نیروهای سنتی خود را گرد می آورد و طبقه متوسط و شهری زیر بار نخواهند رفت و نتیجه خدا عالم است ولی خود این امر اثبات کننده این امر خواهد بود که اخوان از پایگاه اجتماعی خود در نزد مردم کوچه و بازار قصد تحمیل خواسته های خود بر دیگر طبقات اجتماع را داشته است. از سوی دیگر برای اخوان المسلمین هنوز دیر نشده است. اگر آنها مدعی هستند که رای مردم را در پشتیبانی خود دارند , آنها می توانند در انتخابات بعدی این گفته خود را به اثبات برسانند. آن کس که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟
در سیاست با مولفه های قدرت مواجه هستیم یعنی هیچ کس و گروهی از قبضه کردن قدرت بدش نمی آید . تنها فرق جوامع پیشرفته در این است که تا گروهی حتی ارتش خواست سوئ استفاده کند مولفه های دیگر قدرت آن را سر جایش خواهد نشاند. مصر هم عملا در این راه است اگر ارتش بخواهد سوئ استفاده کند از مو قعیت موجود . گروه های سیاسی و مردم آنها را سر جایشان خواهند نشاند. نکته کلیدی ابراز نقشه راه توسط ارتش است که بنوعی ترس خفی ارتش از واکنش های مردم را بیان می کند.
مصر پیش قراول بهارهای عربی است و این اتفاق می تواند بر دیگر کشور ها هم تاثیر مثبت بگذارد تا از تجربه اخوان المسلمین درس بگیرند.مرسی 17 میلیون رای خود را بر اثر جو بوجود آمده بعد از سقوط مبارک بدست آورد درست مانند رفراندوم 14 فروردین جمهوری اسلامی که اکثریت مردم تصور دیگری از آینده خود داشتند. مرسی اگر به آرای خود مطمئن بود باید تا دیر نشده بود یک رفراندم دیگر ترتیب می داد ولی گویا او از نتیجه رفراندم مجدد با خبر بود همانگونه که خامنه ای زیر بار یک رفراندوم دیگر نمی رود