بحثهای مربوط به مشارکت در انتخابات این روزها با دو انگیزه(اگر ولایتمداران و دنبالهروهای نظام که به هرحال گوش به فرمان بوده و چندان احساس نارضایتی نمیکنند را نادیده بگیریم) دنبال میشوند.
1- افرادی در انتخابات مشارکت میکنند چون معتقد هستند که با روی کار آمدن کاندیدای مورد نظرشان تغییرات مثبتی در نحوهی ادارهی جامعه، امور اجرایی کشور، سیاستهای خارجی و از این دست موارد اتفاق خواهند افتاد.
2- عدهای معتقدند که شرکت در انتخابات بهانهای برای اعتراض کردن به حکومت یا پایهریزی جنبشی اعتراضی است.
همینطور ممکن است ترکیبی از هردوی این دلایل هم در کار باشد. پیش از هرچیز، هرکدام از این گروهها البته دلایلی برای خود داشته و لابد اقناعی هم در کار است. بنابراین بهرهگیری از حق طبیعی انتخاب برایشان بدیهی است. اما در ادامه، در مورد گروه اول من چندان بحثی ندارم. این گروه برایشان حد معینی از تغییر به اثبات رسیده، معتقدند انتخابات سالم است و اگر رایدهندگان به نامزد مورد نظرشان رای بدهند، تغییرات مطلوب را خواهند دید. همینطور در مورد آنها که در فضایی ترکیبی از این دو به سر میبرند نیز بخش اول مشمول همین قاعده میشود.
اما در مورد گروه دوم!
مشارکت در انتخابات البته ممکن است زمینهی قدرت گرفتن حرکتهای اعتراضی یا زنده نگه داشتن روحیهی همبستگی بشود. این را در سال 88 دیدیم. گرچه قابل ذکر است که در سال 88 اصل همبستگی بر سر مخالفت با نظام و موضوع «تقلب» ایجاد شد و صد البته جلوهاش در خیابان بود که آن را پر و بال داد. دیدیم که آن جنبش به طرز بسیار فجیعی با خشم حکومت مواجه شد. اتفاقا این خشم هم با ایستادگی مردم پاسخ داده شد و آن شد که دیدیم. خونهایی ریخته شد و نارضایتی بیشتر شد. سوالی که از دستهی دوم باید پرسید این است که قرار است این بار چه اعتراضی شکل بگیرد؟ چه جنبشی برپا خواهد شد و چه هدف احتمالی را دنبال میکند؟ افرادی که به بهانهی انتخابات قرار است مراجع سازماندهی حرکتی احتمالی بشوند، چه افرادی هستند و چه مطالباتی را میتوانند تا چه حد پیش ببرند؟
امروز میبینیم که طیف متصل به آقای خاتمی به شدت از مشارکت به بهانهی زمینهسازی برای حرکت و اعتراض صحبت میکنند. جدای از اینکه آنها نمیگویند چه حرکتی و دقیقا چه نوع اعتراضی(هایی) را با چه برنامهای میشود سازماندهی کرد و چه اهدافی را دنبال میکنند، با کلیگویی و شعارهای عوام فریبانه و کلید به دست گرفتن دم از مفاهیم دگمی چون آزادی میزنند. از این گذشته، همین آقای خاتمی بعد از حوادث 88 تا توانست از معترضان که هزینه داده بودند فاصله گرفت و لااقل، خوب یا بد، نشان داد که در مرام ایشان رویارویی جدی با حکومت بیمعنی است. این را در کوی دانشگاه هم نشان داده بود. لذا باید پرسید، گیریم که دوباره اعتراضی هم شکل گرفت. حال شما چه میکنید؟ اینکه چند نفر مقاله بنویسند که ما معترضیم هم البته اعتراض است. ولی دیدهایم که جمهوری اسلامی کار که به جاهای باریک بکشد دست به خون میبرد، چه دست بردنی! حالا بفرمایند که در نهایت با این حاکمیت که باج به اعتراض نمیدهد چه میکنند؟ پایش میایستند و تا آخرش، چه کار به خیابان بکشد و چه حتی بدتر از آن، به پیش میروند؟ مشخصا در قاموس خاتمی چنین چیزی را ندیدهایم و من فکر میکنم نخواهیم دید. و اگر قرار است که کار به خیابان نکشد، چه اعتراض جدیای میتواند به نظام فشار بیاورد که در تصمیمات کلانش تغییراتی بدهد که به سود مردم باشد و شاید به زیان خود؟ و اگر قرار است که مردم به خیابان بیایند، دوباره خونها ریخته بشوند و در نهایت آقای خاتمی از رهبر عذرخواهی کند، چه کسی پاسخگوی خون و هزینهی مردم و پیشروی دوبارهی حکومت، از بین رفتن پتانسیلهای اعتراضی که مکن است در جبهههای غیر از انتخابات شکل بگیرند میشود؟
بنابر این اگر در این سطح به خونهای ریخته شده اشارهای میشود، به این دلیل است که ما بازی در آوردگاه انتخابات و اعتراض به آن را دیدیم. از تظاهرات سکوت تا نافرمانی مدنی و تا اعتراض سنگین خیابانی. دلیلش این است که اگر دم از آزادی و ایجاد تحرک از طریق مشارکت در انتخابات زده میشود، باید استدلالهای قوی در پاسخ به موارد فوق موجود باشند. به خاطر این است که مردم جوانهایشان را از سر راه نیاوردهاند که قرار باشد اعتراضی بی برنامه و بی سرو سامان سرشان را بر باد بدهد، جوانیشان را به یغما برد و در نهایت عدهای بگویند به نظام ما ظلم شده است و برای انتخابات بعدی و موج بعدی آماده بشوند. برای این است که بی منطق و اثبات نشده نمیتوان دو مفهوم را به هم ربط داد. و برای این است که از ظرفیت مذکور و نتایجش سوال میشود نه اینکه لزوما رای ندادن هم تبدیل به مبارزه و بت شده باشد، آنچنان که بسیاری از پرسشکنندگان در این وادی، ازجمله خودم، در سال 88 برای آزمون این مورد رای داهاند.
اما ممکن است عدهای بگویند همین که چند نفر چند شبی را به فعالیت سیاسی میگذرانند و دسته و باندی تشکیل میدهند و شعاری میدهند و به قول معروف دلی خنک میکنند، یک حرکت اعتراضی است یا یک جوانهی جنبشی مدنی است یا موجبات درگیری و مشارکت سیاسی مردم را فراهم میکند. این هم البته دلیلی است که به هر حال طرفدارانی دارد. با این حال من فکر میکنم چنین دست آوردی را نباید با مفاهیمی چون آزادی و اعتراض و گرهگشایی در حد کلان در هم آمیخت. چرا که برنامهای پشتش نیست و اصولا مانند شبهای عزاداری یک کار هیئتی است.
پس ما باید مراقب باشیم. در واقع حق داریم که مراقب باشیم و بپرسیم چرا و چگونه! موضوع این است که مسئلهی اعتراض در ایران دارد در دایرهی محدود انتخابات میچرخد. چطور هیچ فرصت دیگری برای همبستگی ایجاد نمیشود؟ پاسخ به نظر من به سادگی هرچه تمامتر، اول منفعت بردن حکومت در زمان انتخابات از اعتراض نامیدن رای دادن است که موجب میشود فضای لازم ایجاد شود و دوم عدم حضور نیروهای شجاع و نترس مستقل از ریشههای قدرت در حکومت است(لااقل تا حدی که مجبور نباشند جنایات خمینی را توجیه کنند). از این روی، شرکت نکردن در انتخابات با یادآوری گذشتهی نزدیک چهارساله، حتما پرسشجویی از آینده را هم در بر دارد و نگاهی رو به جلو است. این چرخه تا کجا ادامه بیاید و چه باید بشودد که ما بفهمیم انتخابات تنها راه برای اعتراض کردن نیست؟
امروز تنها یک روز به انتخابات مانده است. من امیدوارم افرادی که ازشرکت در انتخابات حمایت میکنند لااقل در سطح این نوشتار، به موارد مطرح شده فکر کرده باشند، مخصوصا آنها که از همین الان دم از خیابان و تجمع اعتراضی میزنند.
آقایان برانداز! تا کی میخواهید به حمله و تخریب و بایکوت اصلاح طلبان ادامه دهید؟ اصلاح طلبان در قدرت نیستند که شما بخواهید آنها را براندازی کنید! آنکس که در قدرت است خامنه ای است و هل من مبارز میطلبد! و میدان مقابله با او از سوی شما براندازان خالیست! و هیچ برنامه ای هم برای براندازی او تاکنون نداشته اید! نکند منظور شما از این نوشته ها این است که اصلاح طلبان بیایند برانداز شوند و بجای شما براندازی کنند!!؟ نخیر عزیزان! اصلاح طلبان روش خود را برای براندازی دارند و دارند عمل میکنند شما هم اگر پایگاه اجتماعی و نیز برنامه دارید عمل کنید منتظر چه هستید ما خوشحال میشویم اصلاح طلبان که جلوی شما را نگرفته اند این شما هستید بجای براندازی خامنه ای از صبح تا شب کارتان شده است حمله و تخریب اصلاح طلبان!! فکر نمیکنید براندازان شیخ حیدری هم به انجام همین وظیفه درفضای سایبری مشغول میباشند!؟ تنها تفاوت براندازان شیخ حیدری با براندازان واقعی همانا داشتن برنامه برای براندازی است اینکه یکی از فرماندهان سپاه میگوید ما در سال88 راه مقابله در فضای مجازی را بلد نبودیم ولی اکنون یاد گرفته ایم! همین است که دیگر در نقش حامی خامنه ای ظاهر نمیشوند بلکه در نقش براندازان بی برنامه پروژه های شیخ حیدر را اجرا میکنند!!آنها برای اینکارشان پول میگیرند حیف براندازان واقعی نیست مجانی در خدمت پروژه های شیخ حیدر باشند!؟ پس لطفا هر چه سریعتر برای متمایز شدن براندازان واقعی با براندازان شیخ حیدری ، برنامه ای تدوین و اعلام نمائید بخدا قسم ما هم در داخل ایران خوشحال میشویم فقط از این تخریبها ناراحتیم که بسود خامنه ای تمام میشود شما براندازان طبق برنامه خود با خامنه ای مبارزه کنید اصلاح طلبان هم طبق روش و منش خود، همدیگر را هم تخریب نکنید فکر نمیکنید اینگونه بهتر باشد چهار سال است از تخریب اصلاح طلبان و خاتمی چه نتیجه ای گرفته اید!؟ خاتمی سه شنبه اعلام حمایت کرد از روحانی، نبودید روز چهارشنبه ببینید چه خبر بود خیابانهای تهران ، فقط ایکاش چند روز زودتر اینکار را میکردند تا با موج فراگیر مردمی کار را صددرصد یکسره کنیم سر شما را درد آوردم ببخشید.