وقتی به پذیرش چرندیات علامه مجلسی مانند زاییده شدن امام زمان از ران مادرش توسط مردم مقلد این سرزمین نفرین شده فکر کنیم و هزار ناتوانی رفتاری و فکری و عرفی را از آن بیرون بکشیم به اهمیت پرداختن به توجیه و تفسیر این موضوعات بیشتر پی میبریم.
واقعا اسفبار است که این یاوهها همچنان در حال نقشآفرینی و تخریب آینده و حال ما هستند. همینطور تخریب زندگی نسلهای آینده. همین روزها در ایران به خیابانها سر بزنید. این جوانانی که با ظاهرهای به اصطلاح خودشان «فشن» و امروزی زیر علم ابولفضل میروند در حالی که لباسهای مارکدار غربی پوشیدهاند رژلبهای سکسی بر لبانشان لبخند میزند، تبادل شماره و اشاره به راه میاندازند، چقدر با سروش و کدیور فاصله دارند؟ این قداست نهادینه شده در اذهان مردم ایران دارد مملکت را به معنای واقعی نابود میکند. مسئله تنها وجود یک باور به مثابه برپایی کارناوال یا یک حرکت فرهنگی نیست. موضوع فراتر از اینها، اثرات رفتاری و فکری است. تاثیرات عرفی، سیاسی و اجتماعی است. موضوع قانون مجازات اسلامی است که جوانی را پس از سه بار دستگیر شدن به جرم استفاده از مشروبات الکلی به کام مرگ میکشاند. باید به آدمهایی اندیشید که بنا بر قوانین و عرفی که به مدد همین دوگانگی رفتاری و فکری و مصون ماندن چنین باورهای آسیبزایی از نقد و حذف، با فتواها و مجازاتهای برآمده از آنها اعدام میشوند. برای اینکه تفاوت این دکان عزاداری و آسیبهایش با کارناوالهای رایج در دنیا بیشتر آشکار شود، گذشته از شاخصهایی چون ایجاد شادی یا روحیهی مثبت و تاثیرات روانی، به راحتی میتوانیم از خود بپرسیم که آیا همه جا چنین است که رگهای گردن کلفت میشوند و اگر کسی آن کارناوال را مورد انتقاد یا تمسخر قرار داد خونش حلال میشود؟
وقتی به آدمهایی میاندیشم که به هنگام خواندن نوشتهای مشابه این نوشتار، تنها سر میجنبانند و در ذهنشان آن قداست نهادینه شده به سطح میاید تا زبانشان را به گونهای بچرخاند که بگویند اینها چه ارتباطی با هم دارند، دلم به حال مختصات تفرین شدهی زمان و مکانی که در آن هستم میسوزد. باید تا میشود به این موضوعات پرداخت. آنقدر باید آنها را به چالش کشید تا بالاخره افراد تقدسگرا به آنجا برسند که بگویند آری ممکن است چنین هم نباشد ولی من فکر میکنم چنین است. همین کافی است. همین یک جرقهی کوچک، زبانههای آتش را به جان انبار کاه خرافات خواهد انداخت.
بهرهمندی از مظاهر تمدن غرب که در تکنولوژی و نحوهی زندگی تجلی مییابد، در کنار کوبیدن بر سر و سینه و گریستن و باد کردن رگ گردن برای حسین چیزی شبیه به آمیختن دمکراسی با اسلام است. همان مغلطهی ساختن ترکیبهای بدیع و غریبی است که افرادی همچون سروش و کدیور از آن بهره میگیرند. این همان فرزند عجیب آمیزش اندیشه و قداستگرایی نیست که کسانی چون علی شریعتی آفریدهاند؟ گرچه میتوان از جهتی به مثابه یک عامل ایجاد تعادل و میانهروی به آن نگریست ولی زمانی که به واژگانی چون «جاکش» و «مزلف» و عباراتی چون «مثل سگ ارمنی سر پا میشاشند» در زبان شریعتی میاندیشیم که نسبت به فرهنگ غرب به کار برده است، احتمال بسیار بزرگ غلبهی مقدسات بر عقلانیت در بزنگاهها و دوراهیهای حساس ما را میترساند. واقعیت این است که مذهب چموشتر از این حرفها است. تنها امیدی که میتوان برای این دسته از افراد در نظر گرفت، نفی هرگونه ایمان است. همان جرقهی کوچک ولی کارساز!
پ ن:
این ویدئو نمونهای از باورهای دهشتناکی است که امروزه به مدد تکنولوژی برای بسیاری از مردم نکوهیده به شمار میآید. با این حال در گذشته، در همین سرزمین اینچنین نبوده است. دلیل نکوهیده بودنش در زمان حال تنها و تنها نفوذ مظاهر تمدن غرب و نحوهی زندگی مربوط به آن در جامعه است. با این حال هنوز موارد بسیاری هستند که کمتر از این ویدئو نکوهیده و غیر انسانی نیستند اما در جامعهی ما چنین قباحتی که ندارند هیچ، بلکه ممکن است ستودنی هم باشند. مثلا صدور فتوای قتل کارتونیستی که از همین رفتار تشریح شده در این ویدئو یک کارتون ایجاد کرده است.
جالب بود نظرمن هم همین است سپاسگزارم
do you think Sorosh and Kadivar think anything differen. they want our young be involve such things , din beghyar az in chizi nemkhad
این نظرات ناشی از دیکتاتور منشی شماست
فقط شما عقل کل نیستی هر کس قوه تعقل و تشخیص داره و این صحبت های شما توهین به شخصیت و اعتقادات اونها محسوب میشه
نمی دو نم چرا ایرانیا دوست دارند انقدر پیچیده فکر کنند . یک عده جوان تفریح ندارند هرچیزی را دستاویز تفریح می کنند همین . انقدر قضایا پیچیده نیست . امثال شریعتی و … هم یک سری حرفهای خوب زده اند و یک سری افکار مزخرف هم دارند مثل همه آدمهای دنیا نه مطلق خوبند و نه مطلق بد مثل تمام افکار و مکاتب دنیا . انقدر مطلق و سیاه سفید به قضایا نگاه نکنید تا انقدر زجر نکشید. ایران امروز ما درصد کمی انسان فرهیخته و آگاه دارد و درصد زیادی نادان اما وقتی با سالها پیش مقایسه کنید به دلیل مسایلی که در این کشور رخ داده درصد افراد مطلع افزایش یافته است و با این روند این افزایش در آینده هم ادامه داشته و سرعت می گیرد . با حرص خوردن این روند تسریع نمی شود آگاهی ملتها و تغییرات فرهنگی زمان نیاز دارد.مهم این است که در مسیر تغییر قرار بگیری.مشکلاتی که همه می دانیم برای این کشور اتفاق افتاده اگر هزار ایراد داشته حداقل این یک حسن را داشته که مردم به ویژه نسل جوان را در مسیر باز شدن چشمان و افکارشان قرارداده است.مسیری که راه بازگشت ندارد.
خداييش دنبال زدن حرف خاصي هم بودي تو اين متن يا فقط خواستي يه سري كلمه گنده سر هم كني؟ اگه اوليه يه متن ديگه از نو بنويس بقيه هم بفهمند چي ميخواي بگي. من كه نفهميدم.
دسته دسته جمع یاران میرسند. ممنون از مطلب بسیار وزین شما. داریم سوو سوی نور آگاهی رو توی این تونل بسیار بسیار تاریک میبینم. باید با تمام قوا خودمان رو و همچنین مردم رو به سلاح پر قدرت آگاهی مسلح کنیم. هزینه زیاد دادیم ولی قبول کن که ارزشش رو داشت. پاینده باشید
دقیقا با شما موافقم . آفرین. متاسفانه ما ایرانیها سرشار از تناقضات رو ایم , سرشار از روهای متناقض…
حرف هاي شما كاملا شمرده، منطقي و پسنديده است. هر كسي كه اين منطق را مي فهمد و آرزوي سربلندي اين سرزمين را دارد بايد تلاش نمايد تا از اين خرافات و عقايد تقدس زدايي نمايد. به شخصه اعتقاد دارم دين و عقايد ديني به سبب جهت گيري هاي سياسي گردانندگان كشور كه انديشه جهان تشيع را در سر دارند و ملي گرايي ايراني را در مقابل جهان فرا مليتي شيعه مي دانند به سلاحي عليه كشور ما تبديل شده است و ديگر خبري از عقايد ديني بي آزار نيست.
بنظرم شما داری توهین میکنی به اون شخص .و اگه کسی بخواد ایده خودشو تعغیر بده میره دنبال اصل قضیه.و توصیه من به شما اینه که برین کتاب تاریخ نمایش در ایران رو بخونین تا مفهوم عزاداری رو بفهمین.سپاس
من با ابتدای تظر بالایی :علی نوامبر 23, 2012 در 15:10: موافقم که اون چندتا دختر فقط برای کمی تفریح و در جمع بودن و از دید خودشان خوب بودن و «خوشکل» بودن تو این جمع حضور داشتن. انصاف رو در نظر بگیریم که اون جوون چطوری بزرگ و تربیت شده و تو اون روز که دلش تفریح میخواسته رای جز این نبوده..
جالب اینه که عده ای ازینا حرفشون اینه که : ما نمیخوایم سیاسی باشیم!…
اما این نکته خیلی مهمه که تاهمه اقشار انسانی و طبقاتی این جامعه اگه محکم و جدی نخوان به مسائل بها بدن و بایستند این مسائل تمام نشده و باقی خواهد ماند. در اصل اندیشه جان باید قبل کنیم اینها موافق ایده ئولوژی یا به قول شما سروش کدیور مطلق نیستند بلکه چند جوون بی غیرت و بی فکر به جامعه و مشکلاتشونن.
نکته ی دیگه ای که اینجا پیش میاد اینه که جامعه ای که همش تو سر این جوون کوبیده و تحقیر و سر افکندش کرده همیشه چه شخصیتی برای این جوون مونده که بخوایم راد منش باشن. اینها خرد شدن از درون و به نوعی تهی هستن. هیچ چیزی از خودشون ندارن. اگه بینشون بیشتر حضور داشته باشین میبینید. کمی فضای آنلاین رو بگردید متوجه این پدیده خواهیم شد.
نظر شما چیه جناب اندیشه؟
سلام – دوستان، وبلاگ و مطالبش عالی است. در خصوص عزادری حسینی، من به زرس قاطع با تئوری کارناوال بودن این داستان برای جوان های بقول نویسنده، ژیگولی مخالفم. دلایلی دارم مبنی براینکه همین انگیزه هم خطر ناک است. یادمان نرود که » محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته است» برای قشریون همین آمدن اینها تو سطح خیابان کافی است تا به اهدافشان برسند. مگر خطبه های اول آن نماز جمعه اقا بعد از انتخابات 88 خطبه اول را به یاد نمی آورید. ایشان با شفافیت کامل بیان کردند و از جوانانی که ریختشان به حزب اللهی ها نمی خورد ولی دعا می کنند یا عزاداری می کنند یاد کردند. ضمن اینکه عزیزان اونهایی که من تو عزاداری ها دیدم به قدر کافی تفریح دارند که از ایممراسم بعنوان کارناوال استفاده نکنند.