میگویند فلانی زرنگ است. معمولا این واژه به کسی اطلاق میشود که نتیجهی خوبی براساس معیارهای عرفی موفقیت به دست آورده باشد. تا اینجا مشکلی متوجه آن نیست. اما وقتی به چگونگی اکتساب این موفقیت پرداخته شود، ممکن است هزار نوع تعفن، کلاشی، دروغگویی، آزردن دیگران و موارد منفی اینچنینی از آن استخراج شوند. معمولا در جامعهی ما این «زرنگ» ها آدمهایی هستند که از نردبان صداقت یا سادگی دیگران بالا رفته و در معرکهی داغی که این روزها در زمینهی سقوط اخلاق در جامعه برپا شده است از دیگران گوی سبقت را ربودهاند. معمولا هم نکوهیده بودن عملکردشان جدای از اینکه با حساب اکتساب موفقیت پوشش داده میشود، با توجیهاتی چون اگر او نمیکرد، کس دیگری انجام میداد یا اگر او نمیدزدید، دیگری میبرد، رفع میشود.
به عنوان مثال کسی یک شرکت خدماتی به ثبت رسانده است، مشتریانش را با رانتدهی به شرکتهای بزرگتر و ایجاد رابطههای پولمحور (شیتیل) جذب میکند، رقبایی را که کیفیت و دانش کاربردی بهتری دارند اما مشتریان را با اتصال به حلقههای مافیایی جذب نمیکنند و عملکرد و تخصصشان را به عنوان معیار انتخاب عرضه میکنند، از میدان به در میکند. این فرد با فلان سردار ارتباط دارد، فلان حاجی بازار را راضی میکند و حسابی در این زمینه زرنگ است. باید دید در چنین جامعهای که کار بدین سان پیش میرود، افزون شدن این زرنگها و ارزشمند شدن و بالارفتن سطح مقبولیتشان چه بلایی به سر جامعه میآورد؟ آیا غیر از این است که در دراز مدت همهچیز بر اساس دروغ و فریب بنا میشود و درنهایت هر خدمت و تولیدی ناکارآمد است مگر خلافش ثابت شود؟ آیا باید چنین افرادی را که آگاهانه این رفتارها را انجام میدهند ستود؟
این رفتار تقریبا در همهی انصاف در حال حاضر به چشم میخورد. کارآمدی و شایستگی و تخصص که تقریبا یک معنی را میدهند و وجودشان برای پیشبرد اهداف بلند مدت جامعه حیاتی است، قربانی این رفتار میشوند. طبیعی است که افراد به جای بالابردن توان اجرایی و سطح تخصص و دانش خود، سعی میکنند زرنگتر باشند. زرنگها زیاد میشوند و پس از مدتی میشود آنچه که اکنون شاهدش هستیم.
حتی این مفهوم در روابط بین آدمها هم رخنه کرده است. طبیعی است که نتایج رفاهی زرنگ بودن باعث شود جذابیت افرادی که این رفتار را انجام میدهند برای دیگران بالاتر برود. کسی نمیپرسد که فلان ساختمان چگونه ساخته شد و فلان مهندس ناظر که دانش و تخصص کافی نداشت چطور باعث مقاوم نبودنش در برابر زلزله شده است، اما همه میگویند فلان مهندس ناظر چه خودروی مناسبی سوار شده است، چقدر زود بارش را بسته و چقدر زرنگ است. ممکن است به رقیبش که کمتر زرنگ بوده اما دانش بیشتری داشته و کارش را صادقانه انجام میدهد به عنوان الگو معرفی شود.
مسئله این نیست که در پاسخ به این ایراد بگوییم: «خب دبگری هم که دانش و تخصص کافی دارد، برود رابطه ایجاد کند و رانت محور عمل کند.» موضوع اینجا است که این موضوع اصولا توپ را به میدان زرنگ بودن میبرد، نیاز به دانش و تخصص را کم میکند و آن را صرفا به وجود یک مدرک تحصیلی ولو صاحبش هم در آن دخالت مستقیم نداشته باشد تقلیل میدهد. این در دراز مدت فاجعهآمیز خواهد بود.
متاسقانه حضور این مفهوم به سرعت در حال گسترده شدن در جامعه است و ظاهرا گریزی از آن نیست. افراد یک به یک در حال زرنگ شدن یا گوشه گیر شدن هستند. کار به جایی رسیده است که دیگر همین زرنگ بودن هم از معنای عبور از اخلاق و تعهد و صداقت در کار فراتر رفته است و در قالبی شدیدا رقابتی به اتصال به حکومت رسیده است. از این بدتر، واکنش عمومی به این رفتارها نیز به شکل فاجعهآمیزی در راستای تصدیق و تحسین این زرنگیها است.
همیشه با کاربرد این لغت «زرنگ» مشکل داشتم! معمولا در جامعه ما میشه این لغت را با لغات دیگری همچون کلاهبردار و یا شارلاتان جایگزین کرد!!
با کتونی زرنگی و شیش جیب، لایی کشیدن و…. یه پدر خوانده میخوایم دوستان تا همه گ..وه خورهای الکی زرنگ رو ادب کنه…..