تصور کنید علم بشر به جایی رسیده است که انسانها دیگر نمیمیرند. تصور کنید نقصانهایی که حیات سالم بشر را تهدید میکنند همه قابل تعمیر باشند. مثلا پیری، بیماریها و نقص عضوها. در چنین شرایطی آیا هنوز ادیانی مانند اسلام، مسیحیت و یهودیت هنوز به این شکل کنونی به کار خود ادامه خواهند داد؟ تصور کنید بشر به سرعت در حال توسعهی فلمرو خود در هستی است، مکانیسمهای پیشرفتهی کنترل جمعیت با توجه به منابع، پیادهسازی شدهاند و جهان شناخته شده برای انسان در حال بزرگ شدن است. در چنین شرایطی فکر میکنید هنوز مفاهیمی چون بهشت و جهنم و حیات اخروی وجود خواهند داشت؟ تصور کنید انسانها بتوانند بدن خود را عوض کنند و حتی اگر در سانحهای کارآمدی بدنشان از بین رفت، بدن دیگری جایگزین آن کنند. مثلا حفاظی برا مغز ایجاد شود که آسیب نبیند و مدتها پس از نابود شدن بقیهی اعضای بدن زندده بماند. حتی اگر از بین رفت در صورت وجود نسخهی ذخیره شدهی اطلاعات، بشود دوباره انسان مرده را زنده کرد. اگر علم بشر به چنین جایگاهی برسد، فکر میکنید توجیهها و تفسیرها برای دنیای اخروی و پایبندی به ادیان چفدر پس از آن کارآیی خواهند داشت؟
چه تصوراتی؟ خیلی چیز های دیگر هم میشه تصور کرد.خرج که نداره تصور کنیم دیگه. در ثانی مگر علم بشر که نسبت به هزاران سال پیش اینقدر زیاد شده نیاز به خدا را از بین برده یا کاهش داده. آیا جز این است که بینش انسانها را عوض کرده؟
گذشته گذشته و ارزش غصه خوردن ندارد.آینده هم هنوز نیآمده است که با نگرانی «زندگی» را ضایعش کنیم. در این «برش زمانی» به اندازه خیلی کمتر از «یک چشم به هم زدن»،که خود تمام «زندگی» است ، خوشا به حال آنها که عمق «اندیشه هایشان» از قدردانی و باور به «مرگ» تا تبلور و فوران «عشق به دنیا» گسترده است!
دقیقا همین عمق اندیشه پاک هست که به قول صادق تصورات مجانی! رو تبدیل به با ارزشترین ها میکنه… و اونوقت صادقانه! باید پاره شد … خدا احمقترین موجود پس از انسان!!!!!! پاره شدن داره ایران آباد عزیز.. خدا از همین فاصله کوتاه اختلاف حماقتش بین برخی انسانها، خدا شد.. والا که ابلیس آزاده بود و عاشق!!