تو روزه را دوست داری. شاید هم روزه میگیری چون آن را تکلیف میدانی. شاید هم برای منافع شخصیات روزه میگیری. روزه گرفتن تو هر دلیلی که دارد برای تو محترم است. تو نیز چون یک شهروند هموطن من هستی برای من محترم هستی. با این حال خود عمل روزهداری برای من محترم نیست. بنابراین من روزه نمیگیرم اما روزه گرفتن تو برایم پذیرفتنی است. انتظار دارم تو نیز روزه نگرفتن من را پذیرا باشی، هرچند که روزهنگرفتن برای تو محترم نیست. من اعتراضی دارم و از تو میخواهم در این زمینه در کنار من باشی.
بگذار با یک مثال شروع کنم. فرض کن قوانین مملکت به گونهای باشد که در ماه رمضان تو را در محل کار یا در پارک یا در خیابان وادار به خوردن چیزی کنند. آیا ظالمانه نیست؟ آیا این سوال را نخواهی پرسید که نظر شخصی من به دیگران چه ارتباطی دارد؟ نمیپرسی که بدن من به دیگران چه ارتباطی دارد؟ اگر بگویند بیرمقی و خشکی لبهایت دیگران را اذیت میکند، ظالمانه نیست؟ سرت را به نشانهی افسوس تکان نخواهی داد؟ اگر تو را به دلیل امتناع از خوردن دستگیر و مجازات کنند ظالمانه نیست؟ آیا اگر من در آن موقعیت نسبت به تو بیتفاوت باشم از من دلخور نخواهی بود؟
حال تمام خوردنها را به نخوردن و نخوردنها را به خوردن تبدیل کن، حال و روز من میشود. اگر چیزی بخورم من را دستگیر میکنند. رستورانها را تعطیل میکنند. از صبح تا شب نمیشود یک استکان چایی نوشید. حتی یک لیوان آب را باید دزدکی و با ترس نوشید. این ظالمانه نیست؟ اگر چیزی بخورم مرا دستگیر و مجازات میکنند. نظر شخصی من به دیگران چ ارتباطی دارد؟ بدن من به دیگران چه ارتباطی دارد؟
من به این وضعیت اعتراض دارم و از تو میخواهم در کنار من باشی. اگر امروز حقی از من ضایع شود و تو بیتفاوت بمانی، فردا که حقی از تو ضایع شد چه کسی میماند تا در کنار تو باشد؟ چره روزگار میچرخد و ظلم را پایانی نیست. خودخواهی و جاهطلبی بشر حد و مرز ندارد. قدرتطلبی انتهایی ندارد. دین یک امر شخصی است. عقیده و باور یک موضوع شخصی است. حال که به قیمت پایمال شدن حق من دستآویز قدرت شده است، اگر با همبستگی در مقابل این خودهواهی ایستادگی نکنیم، روزی دامن تو را هم خواهد گرفت. بعضی از موارد را حکومت نمیتواند به زور القا کند. همچون تلاش برای جمعآوری ماهوارهها که چون همبستگی در برابر آن وجود دارد، حکومت در این زمینه ناتوان است.
من از تو انتظار زیادی ندارم. همین که بپذیری که من هم حق دارم کافی است. همین که به همکارت در محل کار که چیزی میخورد چپ چپ نگاه نکنی کافی است. همین که اگر کسی را به دلیل خوردن یا نوشیدن مورد سرزنش قرار دادند تو حداقل همراهی نکنی کافی است. همین که موافق باشی رستورانها را نبندند کافی است. این رفتارها تمرین احترام گذاشتن به حقوق شهروندی دیگران و دمکراسی است. اگر نتوانیم از الان این را یاد بگیریم، روزی ورق برخواهد گشت و آنگاه چون هنوز یاد نگرفتهایم، ممکن است بیتفاوتیها برعکس شود جایگاهها برعکس شود. این اتفاقی است که در حال وقوع است. حتی اگر هم ورقی به آن شکل برنگردد، از این سمت فشارها به جنایتهای بیشتر و کینهتوزی خواهند انجامید.
پس از تو میخواهم که در کنار من باشی و این اعتراض من را موجه بدانی.
باز که سیاسی شد… لول
این یک مقولهی اجتماعی است. تداخلش با سیاست مشکل من نیست. حکومت دینی نباشد! اگر دقت کنی مخاطب من مردم روزهدار هستند.
آیا هر روز به اعتقادات من تو اینترنت توهین میشه تو کنارم هستی (تو همین بالاترین)
آیا وقتی یه خواننده تمام اعتقادات اکثریت هموطنت رو به تمسخر میگیره (به اسم آزادی بیان) در کنارم هستی؟
آیا وقتی این کامنت منو میبینن و بهم میگن ساندیس خور تو کنارم هستی؟
آیا …..
خیلی وقته که از کنارم رفتی، آخه تو دیگه اسمت روشنفکر هست و من …
فقط مواظب باشیم که روبرو هم قرار نگیریم.
من سالها در ایران روزه نمیگرفتم بخاطر همین که به زور میگفتند باید روزه بگیری. یواشکی در بعضی رستورانهایی که مخفیانه غذا میدادند نهار میخوریم.
الان در خارج از ایران هستم و به انتخاب خودم روزه میگیرم. و لذت هم میبرم. ولی هیچ گاه نمیگم گه چون من روزه هستم، دیگرانی هم که روزه نیستند نباید بخورند.
کاملا موافقم که ما باید یاد بگیریم به اعتقادات هم احترام بگذاریم
سلام
به من که ربطی نداره… اصن تا وقتی شما چپ و راست به عزیزتر از جان ما اهانت میکنید چرا از شما حمایت کنیم. مگه شما برای توهین به اعتقادات و مقدسات ما کمپین تشکیل نمیدید خب پس بکشید. کلوخ انداز را پاداش سنگ است.
نقدی بر کتاب The God Delusion (توهم خدا) اثر ریچارد داوکینز توسط دکتر عبدالکریم سروش که در تاریخ June 8, 2012 در دانشگاه استنفورد انجام شد
در این سخنرانی موضوعاتی مانند گرایش های مختلف به خدا، تفاوت بین دلیل و علت در پیدایش امور و همچنین مطالبی در رابطه با دعا و استجابت آن مطرح میشود
دانلود
http://s3.picofile.com/file/7422743973/The_God_Delusion_Dr_soroush.mp3.html
بسیار زیبا سپاس
می دونم رفتید مرخصی سیاسی، ولی وقت ناشناسی در این مرخصی مورد اعتراض است و برای اینکه «خلوت» سیاست شما را به هم بزنم یک لینک می دهم. به هر حال مردم آزاری هم باید «هنری یادگرفتنی» بوده باشد!
( سپاس از «کلمه» : یک دسته گل از «اندیشه» – برای عشق ورزیدن )
https://balatarin.com/permlink/2012/7/27/3099676
یک مسلمون نمیتونه این صحبتها رو بپذیره! به خاطر اینکه پیرو خودخواهانهترین دین دنیاست و خودش رو محق محض میدونه و شما رو در صف باطل. این قبیل موضعگیریها رو هم فقط تعبیر به ضعف میکنه.
در کل به نظرم پستتر از مسلمون پیدا نمیشه (به دلیل فساد مغزی!).
امضاء – مسلمون رادیکال و بسیجی سابق
http://iranabadec.blogspot.com/2012/08/blog-post.html