وقتی خبر انتقاد نواندیشان دینی از حکم ارتداد شاهین نجفی را شنیدم خوشحال شدم. اما تقریبا در همهی موارد بعد از خواندن بیانیهها این خوشحالی رنگ میباخت! بیشتر انتقادها بر این محور بودند که این مورد(ترانهی نقی) شامل ارتداد نمیشود. یعنی موارد دیگری هستند که مشمول حکم قتل میشوند؟ ای کاش به روشنی خود حکم قتل دیگران با دلایل اعتقادی محکوم میشد تا بتوانیم «نو اندیش» را در این مورد به واژهی دین بچسبانیم! از جمله این موارد نامهی اخیر عبدالکریم سروش بود.
در این نوشتار مطالبی در ادامه میایند که ممکن است این شبهه را ایجاد کنند که نویسنده با توهین موافق است یا از نفس عمل توهین دفاع میکند. در توضیح باید بگویم چنین نیست و توهین را شخصا نمیپسندم و خود نیز تا بتوانم از آن دوری میکنم. با این وجود معتقدم آنچه که مقدسات نامیده شود و در عین حال در زندگی اجتماعی دیگران دخالت داده شود که ممکن است برایشان ارزشی نداشته باشد(به ویژه زمانی که در قوانین اجتماعی و سیاست نفوذ کند)، لاجرم در کانون نقد و هجو و طنز قرار گرفته میشود. از آنجایی که این هجو و طنز و نامحترم بودن برای دیگرانی که آن را مقدس نمیدانند ممکن است چندان مسئلهی مهمی نباشد ولی برای آنها که مقدس میدانند مهم است، اختلاف در تعیین مرزهای توهین ناگریز است. لذا مقدسات را نباید در چشم دیگران فرو کرد و اگر فرو شد، واکنش دیگران(ولو توهین آمیز) هم طبیعی است و مجازات یا دعوت به سکوت در مورد آنها برای رضایتمندی افراد تقدسگرا در صورتی که آن افراد همچنان در حال فرو کردن مقدساتشان در چشم دیگران هستند، ناروا و ظلم است.
آقای سروش! آیا شما از یاد بردهاید که برای دیگران این حق را قائل شوید که کارتونی از پیامبر اسلام ترسیم کنند؟ چرا مسلمانان خروشان را به بالا بردن تحملشان دعوت نمیکنید؟ البته از شما انتظار نمیرود که همچون برخی از شاگردان خودخوانده یا واقعی مکتب شما، مثال پدر و مادر را بیاورید که اگر کسی کارتون پدر و مادرمان را بکشد ناراحت میشویم و از این دست مغالطات!
صحبت از قدرت سرگردانی کردید که فردایی ممکن است همچون همای سعادت بر شانهی گروهی بنشیند! از دید من این مهمترین بخش نامهی شما بود. قدرت! بفرمایید در قدرت مطبوع شما چه بر سر کسی میآید که کارتونی از محمد ترسیم میکند؟ آیا باید او را کشت؟ کس دیگری(به جز یک کارتونیست) هست که بشود او را به دلایل اعتقادی کشت؟ مثلا من که عقدنامههای اسلامی را به رسمیت نمیشناسم و این مسئله که بسیاری در ایران ازدواج اسلامی دارند به هیچوجه برایم نه مایهی خجالت است و نه معیار درستی سلیقهام، اگر من روزی بخواهم اعلام کنم برای محمد پشیزی ارزش قائل نیستم، در قدرت مطبوع شما چه بر سرم میآید؟ در این نامهی شما به دنبال نفی خود حکم ارتداد به مثابه حکم قتل(هرگونه کشتار دیگران با دلایل اعتقادی) گشتم و نیافتم!
دست از آفرینش این ترکیبات عجیب بردارید! «فقیهان کافر» دیگر چیست؟ این هم چیزی به مانند سکولاریسم دینی باید باشد؟! شما با چه مجوزی «بی دین» بودن و نامحترم دانستن دین را چیزی شبیه به یک ایدئولوژی میدانید که واژههایی چون «کافر» و «فقیه» را به آنها میچسبانید؟ بهویژه چسباندن واژهی «فقیه» بس ناروا بود آقای سروش!
از سکولاریسم گفتید و سکولارها! شما انتظار دارید کسی که معتقد به برقراری یک حکومت سکولار است، حکم به بسته شدن دهان یک کارتونیست یا خواننده بدهد؟ آن هم به این دلیل که کارتون یا ترانهای ایجاد شده است که دینی را تکفیر میکند؟ البته مسئلهی توهین به اشخاص حقیقی جدا است. خود بحث توهین مقولهای مفصل است که باید حد و مرزهایش مشخص شوند. اما اصل اساسی که در مورد آن باید بحث کرد این است که چطور شما انتظار دارید حکومتی برقرار شود که در آن نشود هجونامهای نسبت به دین نوشت در حالی که از آزادی هم دم میزنید؟ دین به مانند هر مقولهی اجتماعی دیگری مستحق است که نقد شود، در موردش هجونامه منتشر شود و ممکن است کسانی پیدا شوند که حتی به آن توهین کنند. البته شما هنوز از واژهی «مقدسات» استفاده میکنید اما این مقدسات چیزی جز باور اکثریت و گاهی گروه غالب نیست. برای بسیاری از مردم مقدساتی وجود ندارند آقای سروش. اگر کسی هم برایش چیزی مقدس است، نباید دائم آن را در چشم دیگران فرو کند. اگر فرو کرد، باید منتظر فرورفتنی متقابل باشد!
آقای عبدالکریم سروش! شما چگونه هزار سال کافر کشی دینداران را در کنار مسلمان کشی کافران آوردهاید(مسلمانان کافرخوار و کافران مسلمان خوار)؟ چگونه این دو را که یکی از آنها قدمتی هزارساله دارد و موارد بیشماری از آن اتفاق افتادهاند و پایهی ایدئولوژیک دارد و سازماندهی و مکتب و سلوک و آداب دارد همپایهی دیگری میآورید که هیچکدام از اینها را ندارد و اصولا در نهایت تنها میتواند در قالب یک واکنش به آن یکی موجودیت یابد؟ چگونه است که یادتان رفته است که این هجمههای انتقادی و طنزها و هجونامهها تنها واکنش هستند اما دین رفتار کنشی دارد؟ بدانید که تا زمانی که دین جنایت بیافریند اینها هم هستند. تا زمانی که دین در موضوعات سیاسی و اجتماعی دخالت میکند، نقد میشود و به آن توهین هم میشود. دلیلش این است که موضوعات اجتماعی در سرنوشت همه افراد تاثیر دارند. اصلا دین چرا در کانون توجهات قرار گرفته است؟ چگونه است که به باد انتقاد قرار گرفته است؟ طبیعی است که دلیلش این است که پای نامتناسبش را در کفش سیاست و اقتصاد و تحصیلات و خواب و بیداری مردم کرده است.
شاید برای شما مسئله چیز دیگری است. شاید نگران همان قدرت هستید؟ نگران روزی هستید که دین به جایگاه اصلیاش که حوزه شخصی و معنویات است برود و در آنصورت دیگر نیازی هم به نواندیش دینی وجود نخواهد داشت. تصور کنید که در چنان جامعهای که مجازاتها و قوانین از دامن دین زاده نشوند، چه کسی آنقدر سرش درد میکند که به پیامبر اسلام(مردی در تاریخ) بپردازد و اگر هم پرداخت چقدر مسئله آفرین میشود؟ مگر الان در ایران بودایی نداریم؟ چه کسی به بودیسم معترض است و اگر باشد چقدر مورد توجه است؟ وقتی بودیسم در زندگی دیگران دخالت نمیکند، دیگران هم به معتقدین به آن کاری ندارند. در یک جامعهی سکولار یا لائیک یا هر لفظ دیگری که عدم قانونگذاری دین و دخالت و اجبار و منع آن در جامعه را تضمین کند، این موارد خودبهخود از بین میروند. در آن زمان اگر کسی یقهی دیگری را گرفت که چرا مسلمان هستی و چون مسلمانی تو را آزار میدهیم، آنگاه مجرم است. آیا تصور میکنید در چنان جامعهای وقوع آن موارد در حدی هست که اصلا در موردش بحث بشود؟ از یاد نبرید آقای سروش! این رفتارها واکنش محسوب میشوند نه ایدئولوژیهای سازمانیافته!
Sorosh’s ideas is just like other Islamic fanatics, Islamic ideology never can let liberty line
بسیار سنجیده بود
ولی ای آقا ! از کسی که نام خودش رو از «حسین حاج فرج دبّاغ» به «عبدالکریم سروش» تعویض کرده که عقبه ی بازاری و سنتی خودشو مخفی کنه چه انتظاری دارید؟ ایشون مامور جناح متحجر بازار برای قلب واقعیات و حضور بموقع در صحنه های مورد نظر هستند. ببینید بدلیل تعصب دینی نهادینه شده ای که داره حتی انشای متنش هم عوض شده و اگر 4 تا بیت نامربوط رو گذاشته وسطش برای پوشش دادن این عصبیته. کسی که توی چشم مخاطبانش نگاه می کنه و می گه من هیچکاره ی شورای عالی انهدام فرهنگی بودم می تونه حرف های زیادی بزنه و توبه ی بی رنگ و رویی هم که کرده مهم نیست. ایشون و آقای خزعلی دچار یک مشکل هستند و اگر روشنفکران ایرانی (که امیدوارم چنین کسانی وجود داشته باشند) درایت داشته باشند با طناب فکری این افراد به ته ته چاه دیانت سرک نمی کشند
ببخشید که از ترس دکتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر ها نامم رو ننوشته ام
Agar nazariyat e Dr. Soroush ra motalee kardeh boodi, hargez hamchin maghaleiee nemineveshti,
be nazaram yek bar nazariyat e soroush ra dar morede jaygah e Din dar jameh motalee kon,
شما انگار اصلا با دقت سخنان دکتر سروش را مطالعه نکردید … احتمالا هم متوجه نشدید..از کدام بند این سخنان دریافتید که سروش در مصداع حکم اترداد نظری داده باشد؟
نمونه بارز مخالفت سروش با اصل حکم ارتداد
«امروز در جهان، ایران تنها کشوری ( و قم تنها شهری ) ست که در آن حکم رسمی قتل مرتدان صادر میشود و چنین نشانی بر پیشانی اسلام و ایران ، موجب فخر و ابتهاج نیست. برین کارنامه بی افتخار مهر خاتمت نهید.»
توجه همگان را از «نظریات» آقای سروش ( سابقاً دباغ) و سایر ابناء بشر به «عملیات» آنها و پیروانشان جلب می کنم. نظری که در عمل به خرابی بیانجامد بهتر است بیان نشود زیرا یا اشتباه است یا فریب. هیچ لزومی به باز تکرار دیدگاه های پوپر از سوی ایشان نیست. کافی است بگویند آن آقا نظرات مهمی دارد بروید بخوانید چون من خوشم آمد. اما نکات قابل تامل در این بیانیه ی ایشان:
– از «توهین کنندگان» به پاکان و بزرگان شروع کرده اند و بعد آنها را «کافر» (با تعریف متحجرانه ی غیر مسلمان !!!) دانسته اند و سپس کافران( ولابد توهین کنندگان) را به اندازه ی مسلمانان «آدمخوار» دانستند. زنجیره ای از صفات به هم ناچسب برای فریب خواننده و رفتن بسوی استنتاجی ناروا
– برابر کردن اعتقادات فرقه ای از شیعیان ( اثنی عشریها) با مقدسات کل مسلمانان کاملا غلط و فریب بعدی در کلام ایشان است
– به دست ندادن تعریفی دقیق از آنچه به زعم ایشان توهین و یا نقد خواهد بود راه را برای مانور های آینده ی او و سایر متعصبین باز می گذارد
– کسی که رسما وحی نبی را مورد تردید می داند چگونه به «پاکی» یا «بزرگی» او یا سایر مقدسین اعتقاد دارد؟
در پایان باید دید که آیا داماد ایشان و سایر بستگانشان در سلامت و امنیت به سر می برند؟ آیا او هم مانند دکتر خزعلی به نوعی تواب شده؟
ba salam
ghabl az harchiz begam ke man ba hokm edam kollan mokhalefam, ba dekhalat din dar omor ejtemai ham kamellan mokhalefam va az in ghesmat sohbathei shoma estefadeh kardam…ama ye soal daram ageh ye nafar aks namoos nafar dovomio lokht bezareh to internet va esmesho bezareh azadi bayan aya shoma nafar avalo davat mikonid ke inkaro nakoneh ya nafar doovoom davat mikonid ke Tahamolesho bala bebareh…ageh shoma keshidan karikatoor hazrat mohammado baray mosallmanan kamtar az tohin be namoos ye mosalman midonid hatman bayad dar morede Islam va mosalmamnan bishtar bekhonid……yademon nreh ke hata to gharb ham azadi bayan ye limit dare ama chera in limit vaghti be mosalmonha mirese az bin mireh …..
همانطور که وقتی شما در خیابان با کسی درگیر می شوید، او که دستش از هرجا کوتاه است به پدر و مادر شما فحش می دهد،بدون اینکه چدر و مادر شما نقشی در این موضوع داشته باشد و فقط از اینرو که این یک عکس العمل است؛ عکس العمل اینهمه کشتار ها و نامهربانی هایی ک به اسم اسلام و اعمه می شود نیز همین است. و در حقیقت این یک واکنش است نه ایدئولوژی
با درود و عرض خسته نباشيد
جناب محمد يه جوری از سروش دفاع ميکنه که انگار فقط موضوع سروش و اين سخنان جديد اوست، اولاً که حضرات جديداً به فکر افتادند که گنجشک رنگ کنند و به جای قناری بفروشند، همه روشنفکر و متجدد و صلح طلب شدند، اصلاً هم به روی مبارک نميآورند که موضوع ايران و قم نيست، خانه از پای بست ويران است! اسلام و پيامبر و امامان و خلفايش همگی دستشان تا کتف در خون آغشته، ترور و حذف مخالفين و منتقدين از زمان به قدرت رسيدن محمد تا به امروز همواره جزيی جدايی ناپذير از حاکميت الله بر روی زمين بوده و اين واقعيات معتبر و تاريخی (به نقل از منابع معتبر و قابل قبول خودشان)، با هيچ و رنگی و سخنرانی و شعبده و نيرنگی قابل پوشش و تفسير و توجيه نيست
خوانندگان گرامی وبلاگ وزين انديشه را به خواندن مطالبی مستند در همين ارتباط در وبلاگ پيشگام دعوت ميکنم
1- نخستین ترورهای فردی سیاسی و کشتارهای جمعی در جامعۀ مدنی اسلامی
2- نگاه كوتاهی به قتلها یا ترورهای سیاسی در صدر اسلام
http://pishgaam13.wordpress.com/category/%D8%AF%D9%8A%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8/
محمد گرامی
راستش وقتی این پست را نوشتم میخواستم اینگونه بنویسم که: «ای کاش به روشنی خود حکم قتل دیگران با دلایل اعتقادی محکوم میشد یا به نوشتار و اظهار نظری در گذشته در این زمینه اشاره میشد تا بتوانیم «نو اندیش» را در این مورد به واژهی دین بچسبانیم!» اما این قسمت : «یا به نوشتار و اظهار نظری در گذشته در این زمینه اشاره میشد» را ننوشتم! دلیلش این بود که افرادی چون آقای سروش حتی در جاهایی ادعا کرده اند که قرآن کلام محمد است نه خدا اما الان دوباره میگویند: «خداوند در قرآن میفرماید …» قطعا از سر ناآگاهی نیست چنین سخن گفتن. هر دلیلی دارد و هر توجیهی که برای خودشان دارند، باعث میشود ما نتوانیم روی سخنان گذشته آنها مانوری بدهیم. به نظرم اینکه در اینجا اشاره نشده است به دلیل فقدان حضور ذهن یا مواردی شبیه به آن نبوده است.
برای doost
گرامی مسائل خصوصی افراد با آنچه که مقدسات نامیده میشود تفاوت اساسی دارد دوست عزیز. آیا اندام برهنهی یک زن در سرنوشت دیگران تاثیرگذار است؟ چقدر تاثیر دارد؟ آیا شما مدام اندام برهنهی زن یا مردی را که برایتان ارزشمند است مدام در چشم دیگران فرو میکنید و به وسیلهی آن موجب اذیت و آزار دیگران میشوید؟ اگر این کار را بکنید یا خود آن زن یا مرد این کار را بکند لاجرم با عکسالعملی در همان سطح مواجه خواهد شد.
از این رو این مثال شما از دو جهت دارای تضاد اساسی با بحث حاضر است. یکی اینکه دین در حال حاضر یک امر خصوصی محسوب نمیشود ولی آن مثال شما میشود. دیگری اینکه دین در سرنوشت دیگران تاثیر مستقیم دارد در حالی که آن مثال شما ندارد.
در ضمن در مورد واژهی ناموس بد نیست نگاهی به این مطلب بیندازید: https://anddisheh.wordpress.com/2010/11/06/saadatabaad-ghatl/
حرفتون درسته که این جور رفتار و توهین ها عکس العمله ولی در نهایت داره فرهنگ ایران و ایرانی رو روز به روز خراب تر می کنه. اشتباه رو نمی شه به خاطراشتباه بزرگتر دیگران توجیه کرد. من نوشته شما رو پسندیدم چون لحن محترمانه ای داشت ولی این لحن رو خیلی کم می شه در بحث های روی نت دید و این جای تاسفه برای فرهنگ ایرانی.
در هیچ کجای قرآن نگفته می توان کسی را به خاطر اختلاف عقیده اعدام کرد یا ترور کرد.در قران نگفته باید از دین برگشته را اعدام کرد.اینکه در بعضی کشور های اسلامی این کار ها را می کنن ربطی به اسلام نداره .این اجتهاد خودشونه .در قران به صراحت گفته شده در پذیرش دین اکراه و اجباری وجود نداره چون یک امر قلبی است.حضرت علی بعد از جنگ صفین به کسانیکه بر علیه او شعار می دادند تعرضی نکرد تا اینکه شمشیر کشیدند.
بازار مغالطه داغ است ونگارنده و بلاگ و وبلاگهايي از اين دست براي دفاع از حقوق بشر و آزادي بيان سينه چاك به ريسمان پوسيده امثال شاهين نجفي چنگ زده و از پنجره موهومات وي در حال كشف و رصد حقوق انسانها هستند.بازار مكاره اي كه هر دو سوي اين دعوي بي مورد به داغ شدن داد و ستد ربا خوارانه آن دامن زده اند…».راه نه آن است و نه و اين …»
خیلی تک بعدی، سطحی و احساسی بود! نویسنده بعد از خواندن نامه آقای سروش باید اول یه لیوان آب خنک می نوشید، بعد دست به قلم می برد!
هرکی در پاسخ توهین های روزانه این جماعت دین طلب احمق بگه ساکت باشید که یک وقت ناراحت نشوند برای ما هیچ فرقی بیا همون خشک مذهبی ها ندارند چه بسا اینها بره هایی هستن که برای گرگ ها کار میکنن و از گرگها بدترن
جملات را به سادگي با چند صفت : تك بعدي- سطحي و احساسي به مسلخ برديد.اميدوارم ابعاد شخصيت شما را فراتر از تك بعدي كه من هستم ببينم به نام نه به صفت.قصه ما قصه پردرديست كه نه سروش ميداند نه شاهين مي داند نه انديشه و وبلاگش …
………… تامل بايدش