مدتها بود که قصد داشتم مطلبی در این مورد بنویسم اما دائم با خود کلنجار میرفتم که چه بگویم تا تکرار مکررات نباشد و در حوصله کاربران کمطاقت این روزهای بالاترین هم بگنجد. شاید اگر بگویم نه تنها بالاترین بلکه کل جامعه ما کمحوصله شده است و طاقت خواندن بیشتر از چند سطر را ندارد حرف گزافی نزده باشم. بهتر است این مسئله را ابا این پرسش آغاز کنم که آیا بالاترین را به مثابه یک جامعه میدانیم یا نه؟ مثلا آیا میپذیریم که شناسههای ناشناس و بعضا شناخته شده در این مجموعه حق و حقوقی دارند؟ میپذیریم که آنها باید احساس امنیت و آزادی کنند؟ یا مثلا میپذیریم که وقت و تلاش آنها ارزشمند است، نظراتشان و معاشرتشان بر اساس همین نظرات را ارزشمند میدانیم؟ اگر بالاترین را یک جامعه بدانیم، لازم است فضایی تامین شود برای رسیدگی به نیازهایش. آزادی بیان هم یکی از آنها است. من فکر میکنم خوب یا بد، الان بالاترین تبدیل به یک جامعه شده است و باید از چنین منظری به آن نگریست. البته اصولا قیاس با یک جامعه بزرگ و واقعی درست نیست و در این نوشته هم سعی خواهد شد جامعه بالاترین با توجه به واقعیت خودش بررسی شود.
بحث فیلتر کردن لینکها به موضوع آزادی بیان مربوط است. آیا باید در یک جامعه اکثریتی بتوانند صدای اقلیتی را خاموش کنند؟ طبیعتا پاسخ هر آزادیخواهی به این پرسش منفی است. لذا اینکه چنین قابلیتی در جامعه وجود داشته باشد در حالت کلی ناپسند است. اما مسئله اینجا است که همواره ممکن است گروهی بخواهند از این آزادی بیان سو استفاده کرده و جامعه را مختل کنند. به عنوان مثال در نظربگیرید که گروهی ده لینک را در هر دقیقه به بالاترین ارسال کنند و همگی با هم به آن رای بدهند و صفحه اول تقریبا به تصرف آنها در آید. سپس گروه دیگری هم اضافه میشوند که با آنها مقابله میکنند و در ادامه چنین روندی جامعهای که از آن گفتیم تبدیل به میدان تاختوتاز این گروهها میشود و شاخصهای کیفی جامعه به صفر میل خواهند کرد. در چنین شرایطی چاره چیست؟ آنچه مسلم است این است که باید جلوی این وضعیت را گرفت. اما چگونه؟ با دادن حق اجرایی مطلق سرکوب گروهها به کاربرها؟ در حالی که خود این گروهها هم کاربرها محسوب میشوند چگونه چنین چیزی میسر است؟ طبیعی است که این گروهها هم از این حق سرکوب بهره میگیرند.
رای منفی وقتی که به جریمه بیواسطه کاربرها منجر میشود دقیقا یعنی حق مجازات. یعنی برای کاربرها این امکان وجود دارد که همدیگر را مجازات کنند. بدتر از آن اینکه کاربرها در چنین فضایی هرکدام خود قاضی میشوند و سلیقهای دست به مجازات میبرند. گروهها هم که هماهنگ چنین کاری میکنند. در نتیجه این بار جدا از اینکه جامعه همچنان عرصه تاختوتاز گروهها باقی میماند، تبدیل به میدان جنگ و تولید کینه هم میشود. لذا این که رای منفی دلبخواهی در سرنوشت یک لینک اثربگذارد، فیلتر شود و دیده نشود، مطلقا تصمیم مناسبی نیست. پس چاره چیست؟ چگونه باید از پدید آمدن آشوب جلوگیری کرد که آزادی بیان هم لطمهای نخورد؟ پاسخ به نظر من ابتدا وضع قوانین دقیق و پس از آن قانونمحوری است. قوانین در زمینه ارسال لینکها و نظرات باید دقیق باشند و پس از آن باید بی قید و شرط به اجرا گذاشته شوند.
پیشنهاد من این است که رای منفی یا برداشته شود و کلا جایش را به گزارشات تخلف بدهد، یا بدون تاثیر درسرنوشت لینک و صرفا به منزله نوعی هشدار باقی بماند و آن هم با ذکر دلیل. دلایل هم جدا از اینکه باید واضح و جامع باشند، بهتر است بیشتر ساختاری باشند و کمتر محتوایی. پس از اینکه دلایل به خوبی روشن شدند و در بخش قوانین ذکر شدند، کاربرهایی که رای منفی غیرقانونی میدهند یا گزارش بیمورد ارسال میکنند، حتما جریمه شوند(در مورد این جریمه میتوان بحث کرد). این جریمهها باید در بخش قوانین نوشته شده باشند. در این حالت هم کاربرها نسبت به دادن رای منفی حساس میشوند، هم حجم کار بالایارها پس از مدتی کم میشود، هم همه دقت میکنند که لینک یا کامنت غیرقانونی ارسال نکنند. همینطور جریمه ارسال لینک و کامنت غیرقانونی هم باید لحاظ شود. فیلتر هم به طور کلی حذف شود.
یک مسئله مهم و مرتبط دیگر بزرگ شدن بالاترین است. این بزرگ شدن البته به همراه رشد جناحهای سیاسی و افول دیدگاههای مستقل بوده است. طبیعی است که کار بالایارها را دوچندان کرده است. یکی از تفاوتهای بالاترین با یک جامعه واقعی این است که کاربران بالاترین مالیاتی پرداخت نمیکنند! هزینههای سرپا ماندن وبسایت و رسیدگی به گزارشات تخلف و موارد مشابه را اعضای جامعه تامین نمیکنند. البته از آنطرف بالاترین بدون کاربرهایش معنایی ندارد و میشود این را یک معامله در نظر گرفت که منصفانه است. با این حال لازم است که افرادی پشت یک کامپیوتر بنشینند و وقتشان را صرف رسیدگی به تخلفات و موارد فنی کنند که این کارها از نظر مالی هزینه دارند. لذا مدیریت بالاترین باید تصمیم بگیرد که چقدر میتواند هزینه کند و چقدر درآمد دارد. این تفاوت بالاترین با یک جامعه واقعی است. گرچه بسیاری از بالایارها داوطلبانه کار میکنند اما همین داوطلبانه بودن باعث میشود دیگر پاسخگو نباشند. یا حداقل دقت و حوصله آنها را کم میکند. بر این اساس پیشنهادی که ارائه شد و پیشنهادهای دیگر لازم است از این محدودیت عبور کنند.
یک راه برای غلبه بر این وضعیت این است که هجوم گروههای سیاسی و قانونگریزی را از همان راهی که وارد بالاترین شد، خارج کرد. این راه هزینه هم دارد البته. باید به این شکل عمل شود که بالاترین مدتی دعوتنامهها را ببندد یا بسیار محدود کند. در این مدت قانون پیشنهادی به اجرا گذاشته شود و جریمهها با دقت تمام اجرا شوند. پس از مدتی که این روند ادامه یابد، بالاترین دوباره به زمانی پیش از انتخابات 88 ریاست جمهوری بر میگردد و رعایت قانون از سوی کاربرها سخن غالب میشود. مثلا بازهم شاهد کامنتهای هشدار از سوی کاربران برای لینکهای تکراری خواهیم بود. همینطور جامعه بالاترین دوباره کوچکتر میشود. البته این کوچک شدن به معنای حذف شدن ابعادی است که آن را تبدیل به شهر هرت کردهاند بوده و لزوما به معنای حذف کاربران نیست. حتما با چنین رویکردی آن کاربرانی حذف میشوند که قانونگریز هستند. پس از اینکه اینکه زمان لازم برای رسیدن به ثباتی پایدار سپری شد، آنگاه بالاترین میتواند به آرامی درها را باز کند به طوری که حجم کاربران تازه آنقدر زیاد نباشد که دوباره حجم قانونگریزی را از امکانات کنترلی فراتر ببرد و آشوب ایجاد شود.
اما همانطور که گفته شد، این راه هزینه هم دارد. بدون شک کسانی که نگاه ابزاری صرف دارند و بالاترین را جامعه نمیدانند، دست به خرابکاری و انتشار مطالب کینهتوزانه خواهند زد. از طرفی دیگر با توجه به اینکه هجوم گروههای سیاسی سایر کاربران مستقل را فراری داده است، فضای جدید حجم ورودی لینکها را کم میکند و خوانندهها را هم با فضایی متفاوت از آنچه که به آن عادت کردهاند مواجه خواهد ساخت که در نهایت ممکن است اینها به کاهش بازدید کنندههای سایت منجر شود. بنابراین اینجا نیز باید تصمیم گرفته شود که کمیت چقدر ارزش دارد و کیفیت چقدر و تا چه اندازه میتوان این دو را با هم داشت. من تصور میکنم اگر مدیریت بالاترین تصمیم داشته باشد هردو را با هم داشته باشد، لازم است به عقب برگردد و جامعه کیفی کوچکتری را این بار هوشمندانهتر بزرگ کند.
درنهایت چیزی که به نظر من در هرپیشنهادی باید گنجانده شود این است که هر عملی بهتر است کاملا مبتنی بر قوانین مکتوب باشد. برای مجازاتها و نحوه اجرا و شدت آنها نسبت به تخلف، شرح موارد تخلف و مواردی از این دست باید شفافیت ایجاد شده و در عین حال این موارد درجایی مکتوب و در دسترس باشند. یعنی اولین اقدام ارتقای بخش قوانین بالاترین است.
پ ن:
موضوع سانسور گروهی از سوی جناحهای سیاسی در بالاترین به نظر من به طور گسترده پس از انتخابات سال 88 ریاست جمهوری و از سوی گروههای سبز آغاز شد. من دقیقا در همان زمانها مدام هشدار میدادم که باید از همین الان با چنین رویهای مقابله کرد. بارها منفیهای غیرقانونی را گزارش کردم. که متاسفانه دیر رسیدگی شد. این ابراز تاسف البته صرفا یک ابراز تاسف است. چه بسا چاره دیگری نبوده است. قانونگریزی و بزرگ شدن بینظارت بالاترین هم از همان زمان آغاز شد. پس از خارج شدن جنبش سبز از خیابان، گروههای سیاسی دیگر مانند مجاهدین و سلطنتطلبها نیز یاد گرفتند و همان مسیر را تکرار کردند. از آنجایی که این روند به تضعیف کیفی بالاترین میانجامد و حکومت ایران از این بابت خرسند میشود، بعید نیست که گروههایی از داخل حکومت نیز از این فضا بهره گرفته باشند و چه به نام سبزها، چه سلطنت طلبها چه مجاهدین، دست به خرابکاری و تضعیف کیفیت بالاترین برده باشند. پس هرچه بالاترین لطمه خورده است، از سیاستزدگی بیش از حد آن در اثر اجحاف نسبت به قانونگریزیهای سیاسی بوده است.
اندیشه عزیزم؛
شما حرف از هجوم یک گروه سیاسی می زنی، وقتی بالاترین یک مجاهد را می کند بالایار، چه توقعی دارید!؟
این هم مدرکش:
http://gomnamian3.blogspot.co.uk/2011/12/blog-post.html
همین بالایار مجاهد، در عرض دوماه، چهار بار حساب مرا بست، در حالی که حتی یک خلاف (مثلا کامنت فخش)، آز طرف من نوشته نشده بود.
به دروغ هم می گفتند ما لیست تخلفات تو را ایمیل کرده ایم که هیچگاه چنین نکردند.
تنها جرم من این بود که علیه مجاهدین و مثلا وجود شکنجه در کمپ اشرف مطلب نوشته بودم و خوب مسلم است که مدیریت بالاترین این را نمی پذیرفت.
به هر حال فردای آزادی ایران، خیلی از چیزها مشخص می شود، مثلا پشت پرده مسایل مالی مدیران بالاترین، چون مشخصا اینها انقدر باشعور بودند که بدانند نباید کار بالاترین را بدهند دست مجاهدین و وقتی چنین کرده اند، لابد سبیل آنها چرب شده بوده است.
حال که سایت در آستانه سقوط است، فکر می کنند با یک نظر سنجی می توانند کاربران را خر کنند.
اندیشه جان، شما سال گذشته در سایت نبودی،اول قانون حذف لینک های مذهبی را اجرا کردند، وقتی کاربران اعتراض کردند، حساب سیصد نفر را بستند! بعد که دیدند خیلی ضایع هست، بعد از چند هفته، یک نظر سنجی علم کردند که مثلا نظر کاربران چیست!!!!
جالب است که همان موقع، حرف از معامله یحیی نژاد و مهدی هاشمی بر سر زبان ها بوده است و به نظر می رسد بستن حساب منتقدین مذهب و آزادی خواهان، بر اساس معامله آن موقع با مهدی هاشمی بوده است(مراجعه کنید به گفته نیک آهنگ کوثر، مبنی بر مذاکره مهدی هاشمی و یحیی نژاد)
برای بار دوم هم بالاترین وارد معامله با مجاهدین شده است،
قبلا گفته ام، باز هم می گویم، مزدوری بالاترین برای مزدوران صدام، مرحله آخر بی شرمی است…!
به هر حال،
تکلیف بالاترین مشخص است، سایتی که دو بار آزادی بیان را لگد مال کند و برای پول، دست به هر کثافت کاری بزند،
یحیی نژاد، سایت آزادگی را علم کرده و فکر می کند منوپل سایت های اشترک گذاری صد در صد برای همیشه در اختیار خواهد داشت، این خیال خامی است…!
با سلام، من به لطف شما نوشته هایتان را مرتب در ایمیلم دریافت می کنم و راضیم ولی از مباحثه ای که هفته پیش باهم داشتیم خیلی راضی نیستم. علت آن هم این است که هنوز نمی دانم از اینکه شما را به مطلبی در وبلاگی برای مطالعه ارجاع داده بودم چرا احساس «طعنه» کرده بودید.
واما بعد… ایمیلی از شما نداشتم و مایلم بخواهم به مطلب تحت عنوان «دادگاه 3000 میلیارد، هیاهوی بسیار برای هیچ» دعوتتان بکنم و پیشنهادم این است با این مطلب «قدری جدی» مهربانی داشته و نقد و نشر بفرمائید.
http://iranabadec.blogspot.com/2012/05/3000.html
https://balatarin.com/permlink/2012/5/10/3021151
سلام اندیشه عزیز،دیروزنظری روبه اشتباه زیرلینک شماگذاشتم که شرمنده شدم دنبال ایمیلی بودم که معذرت بخوام وبالاخره مجبورشدم اینجاازشمامعذرت خواهی کنم…درکل مطالبتونوقبل ازعضویت دربالاترین همیشه دنبال کردم .ممنون ازشما
سلام دوست عزیز
خواهش میکنم. من متاسفانه متوجه نشدم که کدام نظر رو میگین؟ اگه ممکنه لطفا آدرسش رو بذارید. اما در هر صورت نیازی به عذرخواهی نبود دوست گرامی. در ضمن باعث خوشحالیه که وقت میذاری و مطالب این وبلاگ رو مییبینی.