طبری در جلد پنجم کتاب معروف تاریخ طبری در قسمتی که حمله اعراب به ایران را شرح میدهد به پیام فرمانده سپاه اعراب که خطاب به فرمانده سپاه ایران است اشاره میکند. او چنین مینویسد:
ما به فرمان پروردگارمان سوی شما آمدهایم که در راه وی پیکار کنیم و فرمان او را به کار بندیم و وعده او را محقق کنیم و شما را به اسلام و به حکم خدا بخوانیم که اگر پذیرفتید شما را میگذاریم و باز میگردیم و کتاب خدا را میانتان وا میگذاریم واگرنپذیرید برما واجب است که با شما پیکار کنیم مگر آنکه جزیه دهید که اگر ندهید، خداوند سرزمین و فرزندان و اموال شما را به ما دهد( تاریخ طبری جلد پنجم صفحه 1753).
چند نکته در این پیام قابل تامل وجود دارند
نخست اینکه اعراب مهاجم بودند و به سرزمینی دیگر لشکرکشی کردند. این لشکرکشی نیز با حمایت دستورات دینی آنها بوده است. آنها سه راه بیشتر برای ایرانیان قرار ندادهاند که هر سه آنها تحمیلی و ظالمانه بوده است. شما تصور کنید که کسی به خانه شما هجوم آورد و بگوید یا مردهای این خانه را میکشیم و اموال و فرزندان را صاحب میشویم، یا به ما پول بدهید تا برگردیم، یا به دین ما وارد شوید تا برگردیم! تصور کنید که مالهکشان اسلامزدهای پیدا میشوند و میگویند ایرانیان به میل خود اسلام را پذیرفتند! فرماندهان جنگی در آن زمان نپذیرفتند و جنگیدند تا کشته شدند. اما مردم عادی از ترس کشته شدن پذیرفتهاند. چطور نارضایتی از ساسانیان را میتوان به همین راحتی دلیل پذیرش آیین یک قوم خونریز و مهاجم دانست که بسیاری از مردم را از دم تیغ گذراندند و بسیاری را هم به بردگی بردند؟
نکته بعدی دیدگاهی است که در فرهنگ اعراب در آن زمان نسبت به فرزندان وجود داشته است. گویا آنها فرزندان یک مرد را هممرتبه با اموال او میدانستهاند و به صراحت میگویند اموال و فرزندانتان را به حکم خدا صاحب میشویم. این مسئله یکی از ریشههای قوانین وضع شده در زمینه مالکیت پدر نسبت به فرزندان در حال حاضر در کشوری مثل ایران است. مثلا دختر برای ازدواج به اجازه پدر نیازمند است(مادر هیچ!) یا اگر پدری فرزند خود را بکشد میتواند با هزار راه قانونی از مجازات رهایی یابد. مثلا در مواردی که پدر دختر را در حال سکس با مردی که شوهرش نیست ببیند. این مسئله در آیات قرآن هم دیده میشود. چندین آیه در قرآن وجود دارند که خطاب به مردم(مردان) چنین مضمونی را مورد استفاده قرار میدهد: گمان نکنید که اموال و فرزندان شما از شما محافظت میکنند(امنیت و آرامش کافی را فراهم میآورند).
و در آخر هم عادی بودن این نوع رفتار از سوی اعراب در آن زمان را نشان میدهد. یحتمل آنها پیشتر هم در جنگهای داخلی خود چنین رفتاری داشتهاند که عنوان کردن آن را عجیب نمیدانند. یعنی برایشان یک مسئله معمولی است که به جایی حمله کنند و یا آنجا را غارت کنند یا پول زور بگیرنذ! همینطور استفاده از دین به عنوان جایگزینی برای دو حالت قبل نیز برایشان عادی بوده است.
معمولا جوامعی که در گذشته تاریخی خود مورد هجوم نوعی خاص از تفکر بوده اند تا زمانی که خود را از آن رها نساخته اند در جهل و عقب افتادگی گیر کرده اند.گرچه می توان لیبرالیسم را نیز یک تفکر دانست اما به نظر من نمی توان آن را در این بحث قرار داد زیرا لیبرالیسم مجموعه ای از قوانین آزادی خواهانه است که می توان درونش تنوعی وسیع از افکار و گرایشات را قرار داد و تا کنون پیشرفته ترین و بهترین گزینه انسان برای زندگی است. اما آنچه که تفکرات اعراب به ما ارزانی داشته اند منجر به عادی سازی خشونت ها و مسایلی از قبیل قتل و غارت گردیده. اگر آن ها به ازای دریافت پول حاضر بودند از تحمیل این دین به ایرانیان سرباز زنند پس این دین از همان ابتدا چیزی جز ابزار اعمال خشونت نبوده. از تاریخ ایجاد شیعه در برابر اسلام اعراب که بگذریم می توان به نمونه ای دیگر از کاسه داغتر از آش شدن ایرانی ها پس از حمله اعراب اشاره کرد که هم اکنون نیز در جامعه نمود دارد. تبعیت و دخیل بستن به شخصیت های مذهبی اعراب. جالب است که اعراب نیز شخصیت های علمی مطرحی در گذشته داشته اند. صرف نظر از این که دوران طلایی اسلام آیا معلول از خود اسلام بوده یا متفکرانی که در آن دوره زندگی می کردند و یا هر دو؛ مردم ایران و به خصوص مردم معاصر آن همواره به آن دسته از شخصیت های اعراب ارادت خاصی داشته اند که مذهبی بوده اند. به راستی چرا ایرانیان معاصر اقبالی به دانشمندان عرب نشان نمی دهند و به جای آن امامان و به اصطلاح نادرست خودشان معصومان را می پرستند؟ آیا علت این موضوع در این نیست که آن ها که همواره سری در علم داشته اند و دستی بر توسعه آن از فریب مردم با خرافات و جهل پرهیز می کردند و در نتیجه بین جامعه ای که پتانسیل پذیرش جهل را بیش از علم دارد بداقبال و گمنام می مانند؟ و در مقابل آن ها که از پتاسیل جهل پذیری در جامعه آگاه بوده اند همواره از آن در تثبیت قدرت مادی و معنوی خود استفاده کرده اند.
بهزاد عزیز!
ایرانیان به همان شکلی که شما به طور تلویحی اشاره کردید، خود را گم کردند. این خودگم کردن ابتدا زیر سلطه شمشیر بود، بعد گذشت چند نسل تبدیل به شومترین اتفاقی شد که مکن است برای یک انسان به تنهایی یا برای یک جامعه بیفتد. آن اتفاق شوم این بود که تمام خودشکوفاییهای شاعران و دانشتههای دانشمندان به شرطی به چشم میآند یا خطری محسوب نمیشد که به همراه مدح یا ستایشی برای اسلام باشد. این چرا در این حد شوم است؟ چون سبب میشود نسلهای بعدی تمام بزرگان را طوری بیابند که اسلام را به نوعی تایید کردهاند. بنابراین طبیعی است که در چنین سیستمی هر آدمی با هر سطحی از معلومات که پیدا بشود، بازهم از نظر مطلوبیت بین عموم به پای بزرگان دین(مخصوصا قدیسان ابتدایی) نمیرسد. سایرین هم اگر بودهاند به راحتی در این سیستم هضم شدهاند. تصور کنید که آشوب و بیابانگردی اعراب بر سر مردمی که تمدن را دیده بودند و سطح زندگی بالایی داشته بودند با شدت هرچه تمام تر خراب شده است. تصور کنید که کشته شدن و تحقیر شدن افراد با شخصیت تنها به دلیل نگفتن شهادتین چقدر سهمگین بوده است. چه وحشت عظیمی حاکم شده است. بدیهی است که چنین فضایی همچون یک دایره با شعاع محدود عمل میکند. افراد میتوانستهاند به دوایر متحدالمرکز خودشکوفایی سفر کنند اما محدود به محیط دایره اصلی.
راستی در مورد افراد برجسته یا دانشمندان اعراب در آن زمانها من چیزی نشنیدهام. لطفا اگر میشناسید اینجا هم بازگو کنید.
با سپاس
البته این رفتار و این طرز فکر در زندگی روزمره ایرانیان حضوری پررنگ دارد. از تصمیماتی که بر پایه خواست خدا می گیریم تا مراجعه به ارواح و مردگان برای گشایش کارها. همچنین اولی دانستن امامان بر هر چیز و غیر قابل نقد دانستن آن ها. کار تا جایی پیش رفته که اگر به فرض خود پیامبر اسلام نیز ظاهر شود و بگوید که من در سر بریدن هزاران نفر شرکت داشته ام همیشه یک توجیه غیر عقلانی برای مردم وجود دارد. برای مثال تعدد زوجین را با سرپرستی زنان بیوه توجیه می کنند.
در مورد دانشمندان عرب باید بگویم که در تعریف من از علم نمی توانم به بسیاری از آن ها بگویم دانشمند و اگر چه با استانداردهای کنونی دنیا شاید فاصله داشته باشند اما بوده اند کسانی چون حنین ابن اسحاق که مطالعات پزشکی داشته اند. برای تحقیق بیشتر می توان به صفحه Islamic Golden Age در ویکیپدیا رفت:
http://en.wikipedia.org/wiki/Islamic_Golden_Age
Human beings are sinner and therefore any government religious or non religious formed by human being is at fault and controlled by Satan. Remember that it was because of our sins that we were thrown out of the heaven, therefore human beings can’t bring God kingdom to the earth, therefore Arabs and Muslims can’t claim that they act or acted on behalf of God.
It is God himself who will establish his government in heaven to rule over the entire earth. That will be called God’s Kingdom. That is the only government capable of bringing an end to Satan’s wicked system.
If we as human beings could solve our problems and establish God kingdom, then we would not need judgement day. The genuine godly people don’t attack other people and don’t participate in politics to form government on behalf of God.
عقل کل و دانای اسرار که نمیفهمی که اعتقاد دینی ,هر چه که میخواهد باشد کفر یا ایمان , تابع زور نیست, چرا نمیگویی که لشکر اعراب بقدری در مقابل سپاه ساسانی ضعیف بود که فرمانده لشکر ساسانی آنان را مسخره میکرد ?
چرا نمیگویی که صد سال پس از حمله اعراب به ایران ابومسلم خراسانی ,و بنا بر این ایرانی , با لشکر ایرانیش بنی امیه را سرنگون کرد تا بنی عباس سرکار بیایند ?
اگر ایرانیان به زور مسلمان شده بودند نه به میل و رغبت ,آنچنانکه تو توهم داری , چرا لشکری ایرانی که توان ساقط کردن حکومت اعراب مهاجم غاصب ظالم را داشت هیچ اقدامی علیه اسلام تحمیلی نکرد?!!!
آقای خیلی آگاه از همه تاریخ کل عالم ,چرا آل بویه در قرن چهارم با وجود قدرت بسیار که حتی خلفای بنی عباس در بغداد کاملا تحت امر آنها بودند ,هیچ اقدامی علیه اسلام تحمیل شده با زور شمشیر به ایرانیان نکردند ?!
لابد چون شعور فوق العاده سرکار را نداشتند تا بفهمند که اسلام به زور و تحمیل وارد ایران شده بود و فقط سرکار عالی این حقیقت بسیار عمیق تاریخی را اولین بار کشف فرموده اید !
یا اینکه توهمات سرکار خلاف واقع است و اکثریت ایرانیان اسلام را چیزی تحمیلی نمیدانستند که بخواهند ازشرش خلاص شوند.درست بر عکس ایرانیان مهمترن کتابها را در معرفی اسلام نوشتند وحتی در باره زبان عربی ,مثل سیبویه وفیروز آبادی ایرانی که اساتید برجسته زبان عربی بودند و آنرا زبان اعراب آدمکش غاصب نمیدانستند.
آدم خیلی نابغه به من مسلم که ازنظرتوفقط جهل و تعصب دارم و نه چیز دیگر ,توضیح بده که خواجه نصیر طوسی که بانی سقوط خلافت بنی عباس بدست هولاکوی مغول بود چرا هیچ کاری نکرد تا شر اسلام تحمیل شده به ایرانیان را از سر ایران وایرانیان کم کند ? بلکه برعکس هولاکوی غیر مسلم را به اسلام مشرف کرد . لابد خنگ و بی استعداد بود و تاریخ ایران را مثل سرکار بلد نبود و نمیدانست که اسلام چطور وارد ایران شده است !!
وقتی جلوی چشمت هزاران زن بی اعتقاد به حجاب را میبینی که با وجود اذیت و آزار بسیار از جانب جمهوری آخوندی هیچ اعتقادی به حجاب ندارند و باز هم نمیفهمی که اعتقاد تحمیلی نیست ,البته که باید پرت و پلا سرهم کنی برای توجیه احمقانه ورود اسلام به ایران.
وقتی براحتی میتوانی اشخاص معتقد و ملتزم به اسلام را دور و بر خودت ببینی وباز نمیفهمی که نظر تو نادان درباره اسلام ,برای خودت ملاک است نه اینکه چون تو به اسلام بی اعتقادی دیگران هم باید به آن بی اعتقاد باشند ,خوب البته باید پرت و پلا سر هم کنی از قبیل اینکه :ایرانیان به اه اسلام اعتقادی نداشتند چون تحمیلی بوده است !!
وقتی نمیفهمی که همان طبری ایرانی برغم همان نوشته ای که از او نقل میکنی ,یکبار نگفته است ایرانیان به اسلام میل و رغبتی نداشتند یعنی چه,باید پرت وپلا سرهم کنی که بله طبری نفهمید و تو میفهمی !
کوری ببینی ,فهمیدن که هیچ ,چطور ویتنام با ساده ترین سلاحهای جنگی ولی با اراده وخواست قلبی قدرتمند ترین ارتش دنیا را شکست و فراری داد .بعد میگویی ایرانیان با وجود بی میلی به به اسلام به آن تن دردادند با وجود برتری نظامی جدی !! پس ایرانیان خیلی پفیوز بودند ,البته مطابق توهمات سرکار.
نمیتوانی بفهمی که نارضایتی شدید مردم ایران از حکومت ساسانیان و موبدان زرتشتی عامل شکست سپاه ساسانی از اعراب بود و گرنه برتری نظامی سپاه ایران غیر قابل انکار بود.
خدا جمهوری سرتاپا کثافت آخوندی را لعنت کند که عقده ای هایی چون توحاصل آن است.
بدبخت نامسلمان توهمات دارد چون خودش به اسلام بی اعتقاد است پس هیچ کس واقعا اعتقادی به اسلام ندارد بلکه از روی اجبار و تحمیل ,که از آن هم بی خبر است ! ,از اسلام تبیعیت میکند !!
ابن سینا وابو ریحان و مولوی و سعدی و حافظ وملا صدرا امثال آنها نفهمیدند که اسلام بزور به آنها تحمیل شده بوده است ولی تو فهمیدی و دانستی و کشف فرمودی !!
که نه هرکو ورقی خواند معانی دانست.
تو فقط عقده ای و روان پریشی هستی که مقابل کامپیوتر متصل به اینتر نت مشغول عقده گشایی هستی.
آرش گرامی!
پیش از هرچیز آرامش خود را حفظ کنید و به مقابل آیینه بروید تا حساب رگ گردنتان دستتان بیاید. در مورد این کانت شما باید عرض کنم هیچگونه ارتباطی به این پست نداشت و صرفا جهت احترام به «شما» آن را منتشر کردم و گرنه اسپم محسوب میشود! البته این کار را فقط یک بار انجام میدهم. پیدا است که سخت از اثرگذاری اینگونه بازخوانیهای تاریخ عصبانی هستید. عصبانی نباشید، هربرگی خواندن دارد! دست کم یک بار!
اما در مورد آن فرادی که نام بردید و مسلمان شدهاند، ماجرای طولانی و سادهای دارد! اتفاقا ریشهی همه این مسلمانیها شمشیر اعراب است.
تصور کنید که آن همه توحش به یکباره بر سر ایران خراب شد. بسیاری کشته شدند، کتابخانهها به آتش کشیده شدند و زنها به کنیزی برده شدند و مردان به بردگی. شمشیر برای اسلام دگر اندیشی را همچون همین پیشنهاد اولیهشان یا میخرید یا نابود میکرد. آنچه از شاعران و اهل علم باقی مانده بودند، ناچار به پذیرش اسلام شده بودند. بعد از چند نسل هرکس که شهرتی دارد، کسی بوده که مسلمان هم بوده و لاجرم حرفی در مدح اسلام زده است. بنابراین اسلام همواره یک قدم جلوتر از علم بوده است. یک گام کذایی به مدد شمشیر. اما پس از چند نسل دیگر فلسفهها ساخته شده و پیچ و خمهای بسیاری به قسم ساده اعراب به درخت خرما داده شده. پس علمجویان هم در همین سیستم رشد کردهاند. هربار هم که کسی خواسته پا را فراتر بگذارد پایش را بریدهاند. بنابراین امروز شما وامدار ترس و خودفروشی ناگزیر نیاکان ما و شمشیر اعراب هستید که اینگونه دهان میگشایید و هر باور انتقادی را پریشانگویی میخوانید.
راستی اگر این حرفها پریشانگوییهای یک روانپریش است، شما چرا جدی گرفتهاید؟ اگر معتقدید کسی به این موارد اعتنا ندارد و همچنان برسر و سینه میکوبند برای حسین، دیگر این رگ گردن چرا قلمبه شده است؟ کسی در گوشهای برای خودش پریشانگویی میکند! عاقلان که نمیروند نگران پریشانگوییها شوند! آن هم عاقلانی که تمام امکانات و زمینههای ذهنی مملکت با آنها همسو است. عجیب نیست که این عاقلان قدرتمند نگران شوند تاج و تخت اسلام به زمزمههای یک روانپریش که در گوشهای در حال بازگو کردن باور خودش است به خطر بیفتد؟ نکند این عاقلان از گندکاریهایی باخبرند که ممکن است از زبان این روانپریشان دورافتاده بازگو شود؟
اما بگذار خیالت را راحت کنم! آن سبو بشکسته است و آن پیمانه قداست اسلام ریخته است. هنوز به مدد زور و اجبار، پوسته ترک خوردهاش که اب خردگرایی زیر آن جمع شده باقی مانده است. اما دیری نخواهد پایید که خولهد ترکید. اگر خیلی هم طول بکشد صد یا دوصد سال دیگر! در برابر ظلم هزارسالهاش زیاد نیست.
Muhammad, I’m very sorry that you look at things through black and white filter. You’ve got a monochromic view and I want you to think more before writing anything in reply. You say if a government is not ruled by God, then it is ruled by Satan!!! What a colorful point of view! So let’s have fun and say if an animal is not a goat, then it is a cat! How can you think so mono about this very profound discovery of humankind? The discovery of the need to have government.
You say we should remember that they were Adam’s sins and also Eve’s that made God expel them out of heaven. Who says so? God? How can you prove it? You’re probably saying it is written in Quran, the book of God. If I say I don’t agree that Quran is a manuscript of God, what else can you provide me as a source supporting your claim? By the way, it’s not my problem to give a source to reject your words because I’m not the one who’s claiming Quran is the word of God. I don’t believe in God. I believe in nature and its balances. I believe some sort of rules are governing our Universe and we’ve got to learn them. What else rather than God and Quran can you provide me to support your words?
عقده ای بودنت در همان نوشته اولت هم معلوم بود.
بقدری نادانی که نمیفهمی اگر حرف با زور پیش میرفت سپاه ایران به مراتب قویتر و مجهزتر بود و ابدا از سپاه کم تعداد و بی تجهیزات اعراب شکست نمیخورد.
چرا صدام با تدارک بسیار و با غافلگیری نتوانست حتی خرمشهر را سه روزه فتح کند و حال آنکه توهم فتح تهران ظرف سه روز را داشت ?!!
عقل کل اگر به ماتحتت به اسم اسلام فرو کردند ,ربطی به اسلام ندارد.عقده گشاییت را که از درد ناشی میشود نقد و تحقیق ندان که خودت را مسخره میکنی.
جواب هیچ کدام از سوالات مرا نداده ای ودلیل آن واضح است :نه میفهمی نه جوابی داری دانای اسرار !!
به کوری چشم تو عقده ا ی اسلام تنها دین رو به گسترش در کل اروپا و آمریکا ست .
حمله اعراب به ایران و شکست ایران نشان دهنده ی این بود که پادشاهان ایران بسیار ضعیف بودند و نمی توانستند از خاک ایران محافظت کنند ایران بارها و بارها مورد حمله قرار گرفت که در تاریخ ثبت گشته .پادشاهان ایران ضعیف خوشگذران و عیاش بودند و گرنه می تونستن از خاک ایران محافظت کنن ونگذارن هر تکه اش دست کسی بیفته پس نباید اعراب مغول یا یونان را سرزنش کرد اونی که قابل سرزنشه شاهنشاه ایران بود
یه ازمایش ساده روی گروهی از میمون ها همه چیز رو مشخص میکنه:دانشمندان در حال آزمایشی بر روی میمون ها بودند. آنها ۱۰ میمون را در قفسی قرار دادند و بالای قفس یک خوشه موز گذاشتند. برای رسیدن به خوشه موز یک نردبان داخل قفس قرار گرفته شده بود. میمونها بعد از مدتی متوجه خوشه موز شدند. یکی از آنها به سرعت به بالای نردبان رفت تا موز را بردارد اما به محض قرارگرفتن پای او روی پله پنجم آب سردی بر روی تمام میمون ها ریخته شد. همه میمون ها به گوشه ای رفتند و تا زمان خشک شدن اقدامی نکردند. بعد از مدتی دوباره یکی دیگر از میمون ها به سوی موزها رفت و این بار هم با قرار گرفتن پای آن میمون بر روی پله پنجم نرده بان همه میمون ها خیس شدند. این قضیه چند بار تکرار شد و هر بار میمون ها خیس می شدند. بعد از مدتی میمون ها هیچ اقدامی برای برداشتن موز نکردند و اگر میمونی میخواست به سمت موزها بروند میمون های دیگر او را کتک می زدند و مانع از رفتن او به سمت موزها می شدند.
دانشمندان یکی از آن ۱۰ میمون را از قفس خارج کرده و یک میمون تازه بجای او گذاشتند. میمون تازه هم به محض حرکت به سمت موزها از دیگر میمون ها کتک می خورد. به همین شکل یک به یک میمون های قدیمی از قفس خارج و میمون جدید جایگزین آنها می شدند تا اینکه هر ۱۰ میمون با میمون جدیدی تعویض شده بودند با این حال هیچ میمونی جرات نزدیک شدن به موز را نداشت چون توسط دیگران تنبیه می شد. دانشمندان نردبان داخل قفس را هم با نردبانی معمولی تعویض کردند و جالب آنکه باز اگر میمونی تازه وارد به سمت نردبان می رفت توسط دیگران تنبیه می شد و کتک می خورد!
حیف که زمان گذشته است. و نمی دانم این به اصطلاح ارش که که از طر فداران اسلاب ناب بود و در اروپا سرگرم مسلمان کردن چند افریقایی! این متن را هم می خواند. طر فداران اسلاب ناب در هر کجای دنیا که باشند. یک چماقی در دست دارند. لحن این اغا همه دچیز را حکایت می کرد. خیلی مختصر باید بگویم زمان سا سا نیان اتفا قا یکی از بهترین ادوار حکو متی ایران بوده است. وشکست ایران دلایل دیگری داشته. ایمان قوی و تازه اعراب و البته رفاه طلبی ایرا نیان و انها را به هیچ گرفتن و غفلت محض در اصل باعث شکست شد. همان دگونه که این ارش هم یک مثال دیگری زد. غرور صدام و قدرت اعتقاد بچه های ایران با دست خالی. تازه صدام تنها هم که نبود. باید گفت 80 درصد دنیا.پشت او بودند. من ضد مذهب نیستم.یعنی در حقیقت کاری به مذهب مردم ندارم. بمن چه که مردم چگونه می اندیشند.مثلا همین حضرت محمد بسیار ادم خوبی بوده است. وبهیچ وجه ادم بدی نبوده. الته در حکومتش اتفاق بد هم رخ داده. اما انصافا ادم خوش نیتی بوده. اما چند نکته اساسی که مربوط به ما ایرا نی ها می شود. یعنی زندگی ما ایرانی ها. عرض کردم.فعلا کاری به اتفاقات گذشته و اینها ندارم. اما مذهب ما شیعییان با این سیستمی که پیش می رویم کارساز نیست.الان چهل سال از اسلاب به اصطلاح ناب در ایران می گذرد. چه چیزی عاید ما شده. در چه چیز ترقی کرده ایم. ایا واقعا نباید پذیرفت که کار در جا یی لنگ است.ایا این همه اخوند که سا لها در حوزه درس خوانده اند. هنوز اسلام را نشنا خته اند که این ارش به اسلام دیگری اعتقاد دارد. بلاخره کی باید اسلام را برای ما پیاده کند.ایا اسلام غیر از این است. اقا شما بمن بگویید ما در این چهل سال که عمر کمی هم نیست بغیر از بخش نظا میگری در چه چیز پیشرفت کرده ایم.فقط یک مثال بزنید. جناب ارش خان چگونه با این اسلامت می خواهی انرا به کل اروپا و امریکا تسری دهی.ایا مردم مما لک دیگر پذیرای ان خواهند بود.حتی اگر بپذیریم که در زمان سا سا نیان مردم ایران به دلیل بی سابقه بودن اسلام که چیز جدیدی بود انرا پذیرفتند به زعم شما. امروز مردم دنیا تجربه زیادی از این موضوع دارند و به حتم در برابر ان موضع خواهند گرفت. همان طور که غرب در برابر انرژی هسته ای ایران موضع گر فته و ریشه این موضوع هم همین است! پس خوشبین نباش.خلاصه کلام اخر اینکه من به عنوان یک شهروند و انسان دوست دارم در کشوری زندگی کنم که در ان ازادی باشد. مردم بهمدیگر دروغ نگویند. دزدی در ان کشور نبا شد. ریا نباشد. فقر نباشد اعتیاد و امراض گوناگون نباشد. دارای سیبستم اموزشی منظم و پیشرفته باشد. دارای خیا با نهای تمیز و شسته رفته باشد. ما شینهای کهنه و قراضه در ان گوش ادم را کر نکنند. و خلا صه خیلی ارزو های ریز و درشت دیگر… حالا مذهب ان کشور اسلام باشد مسیحی باشد. یهودی باشد کلیمی باشد.. چه می دانم هر چه می خواهد باشد. بابا من می خواهم انسان باشم. همین. اگر برای شما یک خواسته سنگینی نباشد!!