گوگل عبارت «خلیج فارس» را از نقشه حذف کرده است! برای ما ایرانیها این عمل به دلیل اینکه عنوان خلیج فارس برایمان یادآور شکوه تمدن پارس است و نوعی اعتبار بینالمللی به حساب میآید، به طورخاص ناخوشایند است، اما از آن گذشته دستدرازی به میراث تاریخ هم هست. بنابراین تلاش برای تغییر نام خلیج فارس در کل عملی نکوهیده است و نوعی بیاحترامی و دهنکجی محسوب میشود. چرا باید یک نام تاریخی عوض شود؟
با این حال واکنشها به این تلاشها از سوی اعراب و سکوت(حمایت) غرب از آنها جای تامل دارند. انواع واکنشهای احساسی در مورد انتشار این خبر در اینترنت مشاهده میشوند که کم مانده است کار به حملات انتحاری بکشد! من فکر میکنم واکنش نشان دادن به این موضوع طبیعی است و البته حضور پررنگ احساسات میهندوستانه هم طبیعی است. اما ای کاش لابلای این واکنشها قدری هم تامل کنیم که چرا این اتفاق افتاده است؟ برای پاسخ دادن به این سوال میتوانیم به سادگی بگوییم به این خاطر که جمهوری اسلامی در سیاست خارجی ضعیف عمل کرده است. این البته صحیح است اما وقتی دوباره از خود بپرسیم جمهوری اسلامی از کجا آمد و چرا چنین عمل میکند، تازه آن وقت آرام آرام دریچههایی به سوی بهبود به روی ما گشوده خواهند شد.
تنفری که بین کشورهای عربی و ایران نسبت به یکدیگر وجود دارد از کجا میآید؟ ما چه کردهایم که به این روز افتادهایم؟ سهم آنها چه بوده است؟ آیا این تنها یک زیادهخواهی مقطعی از سوی اعراب قلمداد میشود؟ اگر هزارسال پیش اعراب به مملکت ما هجوم نمیآوردند آیا امروز همچنان این نفرت وجود داشت؟ اگر شاعران و نخبگان ایرانی در گذشتههای دور در ستایش آیین اعراب سخنسرایی نمیکردند چه؟ اگر ما آنها را به واسطه انشعاب مذهبی «تشیع» گمراه نمیدانستیم و به همین ترتیب آنها ما را «خوارج» نمیخواندند چه؟ چرا جمهوری اسلامی در سیاست خارجی ضعیف بوده است؟ به دنبال چه منظوری؟ چه عاملی باعث شده است که جمهوری اسلامی منزوی باشد و تقریبا تمام دنیای متمدن و غولهای اقتصاد آزاد به ایران توجهی نداشته باشند مگر فرصتی برای مکیدن ثروت ببینند؟ چرا ما مجبوریم که با این ذلت بسازیم؟ ریشه این همه عقبافتادگی چیست؟
صحبت تنها بر سر چند دستور مذهبی یا باور به یک دین و مکتب خاص نیست. مسئله این است که ما «توسری خور» و محافظهکار و پرمدعا و کوتهبین بار آمدهایم. این موارد بسیار جدی هستند. حتی دوراندیشی را با مصلحتجوییهای کوتهبینانه اشتباه میگیریم. بازخوانی روند تاریخی این سیهروزی از این جهت حیاتی است که به ما نشان میدهد چه کردهایم و پس از آن میتوانیم بفهمیم که چهکارهایی را نباید انجام دهیم. ما مردمی هستیم که هنوز در عزاداریها به خیابان میریزیم و کودکانمان را هم با خود میبریم تا از عقوبت اخروی بیبهره نمانیم و کوتهبینی موروثیمان را به نحو احسن به آنها منتقل کنیم. به شکل کودکانهای این عمل را از حکومت جدا میدانیم. مثال میآوریم که در زمان حکومت پهلوی هم مردم به خیابان میرفتند پس ربطی به حکومت ندارد! دیگر با خود نمیاندیشیم که پس چرا حکومت مذهبی شد؟ چطور میشود نهادهای مذهبی چنین قدرتمند باشند در امور سیاسی؟ چرا در دوران مشروطه هم روحانیون در سیاست نقشهای محوری بازی میکردند؟ چطور ما همواره اطفال صغیری بودیم که حتما لازم بود آخوندی دستور دهد که خرید تنباکو را تحریم کنیم و به جز آن خودمان توانایی دخالت در امور را نداشتیم؟ اگر تنباکو نخریدن به سود مملکت بود، چرا ما خودمان نمیفهمیدیم و چرا یک آخوند آنچنان تاثیرگذار بود؟ این مسئله به روشنی مقلد بودن و سرسپرده بودن مردم را نمایان میکند.
امروز هم غیر از آن نیست! اوضاع تنها به مدد تکنولوژیهای ارتباطی قدری تغییر یافته است اما تنها پوستهای جدید آفریده شده است که روی تعفن انحطاط فرهنگی ما را پوشانده است. با این حال هنوز بوی گندیدگی و اثرات زیانبارش به مشام میرسد. ما مردمی هستیم که تقریبا نیمی از سال را در حال گریه و زاری برای اعراب ناپدید شده در هزارتوی تاریخ هستیم که هزارانی چون گالیله در آن مدفونند. وقتی هم سخن به اینجا میرسد ترش میکنیم و توجیه میآوریم و سعی میکنیم هزار سال بدبختی را در سی و اندی سال خلاصه کنیم. این حکومت همان طلب بزرگی است که ایرانیان به سبب سرسپردگیشان و به سبب استبدادزگیشان باید به خودشان پس میدادند. این یک هزینه بوده است. هزینه اشتباهات تاریخی. حال ما چگونه میخواهیم با طرحهای ضربتی مانند تحریم کردن گوگل این همه انحراف تاریخی را یکشبه جبران کنیم و انتظار داشته باشیم که پاسخ بگیریم؟ چگونه وقتی که ما با انتخابهای غلط در دوراهیهای سرنوشتساز تاریخی، خود را اینچنین تضعیف کردهایم که دنیا ارزشی برایمان قائل نیست، میتوانیم چیزی به جهان متمدن و قدرتمند تحمیل کنیم؟ آیا پسندیده نیست که در کنار این امواج احساسی قدری هم تامل کنیم و برنامههای بلند مدت هم داشته باشیم که حداقل نسلهای بعدی ما از آن بهرهای بگیرند؟
لازمه اثرگذاری در تصمیمات بزرگ، بزرگ بودن است. آیا حساب کردهایم که روابط ما با دنیای مدرن و جایگاهمان در بازار جهانی و اقتصاد آزاد کجا باید باشد که بتوانیم چنین تاثیراتی بگذاریم؟ آیا توجه میکنیم که دنیا برای افتخارات ما به کوروش و داریوش، به جز چند برگ تاریخی ارزشی قائل نیست؟ آیا متوجه شدهایم که جایگاه ما را در دنیا تولید دانش و مهارت و کنترل منابع و جمعیت و سیستمهای مدرن اجتماعی میسازند نه غرور و دستزدنهایمان برای دوران باستان؟ آیا متوجه رفتار متناقضمان که بخشی از آن در بالا شرح داده شد هستیم؟ رفتاری که تداوم روند به قهقرا رفتنمان در طول تاریخ است.
باید قدری به این اتفاقات دقیقتر بنگریم. میتوانیم توشههای معرفتی خوبی برای نسلهای بعدی از آنها استخراج کنیم. میتوانیم تلاشمان را برپایه بالا کشیدن شاخصهای حیاتی اقتصادی و سیستمهای اجتماعی مدرن استوار کنیم. باید دست از خودفریبی و افتادن به دام دکانداران و کیسهدوزان(نو پا و سنتی) وابسته به دستگاه عریض و طویل مریدسازی برداریم. هیچ چارهی دیگری نیست. اگر اینگونه نشویم، نام خلیج فارس که تنها یک نام است، خاک و آب را هم همچنان که نخبگانمان را بردهاند، میبرند.
به مطلب درستی اشاره کردید. بحث خلیج فارس و جزایر آن مدتی است که دوباره بر سر زبان ها افتاده و سفر رییس دولت جمهوری اسلامی به جزیره ابوموسی یکی از سرآغازهای موضوع اخیر بوده است. در اینکه تحریف نام تاریخی کاری نادرست و نکوهیده است شکی نیست. تحریف یک نام در هرکجای دنیا تنها تحریف یک نام نیست بلکه تمام پشتوانه و پیشینه آن نام را نیز با خود تحریف می کند. فارغ از موضوع مناقشه دار جزایر سه گانه می توان به علت این نوع تغییر نام ها پرداخت. به عقیده من دنیا و در کل طبیعت از قوانین زیادی تبعیت می کنند که می توان آن قوانین را در تعداد کمتری قانون خلاصه کرد و به عبارتی آن ها را الگنت (زیبا) کرد. این قوانین نه تنها بر جنبه فیزیکی طبیعت تاثیر گذارند بلکه به جنبه معنوی که خود نیز تابعی از شرایط فیزیکی می باشند هم تاثیر گذار هستند. یکی از این قوانین اصل نیرو است. طبق این اصل همیشه نیروی بزرگتر بر نیروی کوچکتر تاثیر گذار است (نمی گویم غلبه می کند). در مسایل اجتماعی-سیاسی-و اقتصادی نیز اوضاع به همین شکل است. درست همانطور که اشاره کردید برای تاثیرگذاری باید بزرگ بود. بزرگ نه از نظر طول قدمت یا وسعت کشور و به کلی از نظر طولی؛ بلکه باید عرض بزرگی داشت و نسبت کیفیت به کمیت بالاتری از آنچه که اکنون داریم. ما در تولید علم و ارایه آن به دنیا بسیار کوتاهی کرده ایم؛ به جای توجه به کمیت مقالاتی که درصد قابل توجهی از آن ها نیز مقالات کپی شده از مقالات دیگران می باشند بهتر است به کیفیت آن توجه کرد. متاسفانه آنچه که در کشور ایران به آن بهایی داده نمی شود علم و تکنولوژی است. بنده به عنوان یک ایرانی-آمریکایی این را به تجربه لمس کرده ام. کشوری داریم که اگر کسی بخواهد کار خاصی انجام داده یا خلاف جهت جامعه حرکت کند انکار شده و ناشناخته باقی می ماند. در بعد سیاست خارجی علاوه بر ضعف دولت که در نوع خود بینظیر است مردم نیز مقصر این نابسامانی اند. آنچه که بیش از همه من را می آزارد این است که ایرانی ها پس از چنین حوادثی شروع به تغییر عکس پروفایل فیسبوک خود کرده و شعارهای احساساتی ضد غربی و ضد عربی سر می دهند. بنده از اعراب و فرهنگشان خوشم نمی آید ولی به آن ها سوسمارخور گفتن را نیز نمی پسندم. جالب تر اینکه مردم ما به کوروش و داریوش و تمدن خود افتخار می کنند ولی انگار از ارزش های همان ها بی خبرند یا آن ها را رعایت نمی کنند. اگر فرض کنیم حکومت کوروش و داریوش اجازه آزادی بیان را به شهروندانش داده بود (استفاده از عنوان شهروند برایم کمی مشکل است)؛ پس بهتر نیست که طرفداران سینه چاک آن ها نیز این حق را برای دیگران قایل باشند حتی برای افرادی که کوروش و داریوش را نقد می کنند؟
برای حل چنین مشکلاتی باید به واقعیات تاریخی و اجتماعی خود بدون تعصب پرداخته و خود را آماده تغییر کنیم.
بسیار عالی و منطقی نوشتید بهزاد عزیز/ سپاس
خیلی ممنونم. نوشته های شما هم همچنین.
اقا شما ایرانی ها اولین بار نیست که یه تیکه از کشورتون می ره و فقط داد و بیداد بلدین بکنین مثلا افغانسان مثلا اذربایجان جدیدا دریای خزر این خلیج هم روش اگه لیاقت شرف شجاعت و جسارت دارین بجنگین براش به کشور ترکیه نگاه کنید ۱۰۰ سال پیش ان زمان که ایرانی متمدن !فرق درشکه با کالسکه رو نمی دونست با کل اروپا جنگید و خاکش که تا انکارا اشغال بود را پس گرفت پس از عربا که ایراد می گیرین و می گین سوسمار خور یه نگا کنین خودتون چی هستین تمدن جدید ندارین ادب اصلا تکنولوژی اون چیه مرتبه در جهان عرب ها الان از شما جلو هستن باور نداری یه سر به وضعیت استخدام تو استیت دپارمنت امریکا بنداز ببین عرب و پاکستانی کجاست توی ایرانی که فیسو افادت….کجایی
خیلی مزخرف بود.
به نظرم این عمل مسئولان گوگل در راستای خواست حکومت آخوندهاست زیرا آخوند جماعت از گذشته ایران و هرچه یادآور شکوه ایران باشد بی زار است . اونها نمی خواهند مردم بدانند ایران قبل از اسلام شکوه و عظمتی بمراتب بیشتر از بعد اسلام داشته است. بنا براین حذف نام خلیج فارس (یکی از نشانه های گذشته باشکوه) در راستای هدف آخوندهاست.
خلیج فارس همیشه خلیج فارس خواهد ماند . گفته های شما متین و بجاست . سپاس
I enjoyed reading this article. That is true.