در جوامع مسلمان که یکی از اساسیترین زیربناهای شکل گرفتن عرف در آنها، اسلام و دستورات خدشهناپذیر آن است، بی توجهی به برخی از موارد حقوق بشر عادی میشود. این موارد بسته به هرجامعهای و میزان نفوذ دستورات اسلام در عرف متفاوت هستند. هرچند که حتی یک مورد هم برای بیان اتفاق افتادن این عادی شدن کافی است، موارد متعددی میتوان بر شمرد. اما پیش از بر شمردن این موارد ابتدا باید دانست که حقوق بشر چیست و چرا باید آن را رعایت کرد؟
حقوق بشر مجموعهای از حقوق برای انسانها است که هر انسانی به واسطه انسان بودنش باید از آنها بهرهمند گردد. بدیهی است که این حقوق با توجه به زندگی اجتماعی انسانها باید تعریف شوند و توجه به یک فرد به طور مجزا ممکن است میسر نباشد. با این حال این حقوق را میتوان با رعایت اصل محدودهبندی بیان کرد. به این شکل که حقوق بشر باید طوری تعیین شوند که رعایت حقوق هر فرد نمیتواند منجر به رعایت نشدن حقوق فردی دیگر شود. امروزه بشر با کولهباری از هزاران سال تجربه در زمینه زندگی اجتماعی و وضع قوانین، به درکی از حقوق بشر رسیده است که رعایت آن بتواند موجب بهبود زندگی افراد شود. این درک همهي آن سالها و تجربهها را با خود به همراه دارد. با این تفاسیر، بهترین جمعبندی از ماحصل تلاش و تجربه بشر برای ایجاد شرایط بهتر در زمینه زندگی اجتماعیاش را اکنون میتوان در مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر یافت. این اطلاعیه شالوده اصلی آن چیزی است که این روزها به آن حقوق بشر میگویند. قابل توجه است که تقریبا همه کشورهای جهان اعلامیه جهانی حقوق بشر را به رسمیت شناخته و خود را در رعایت مفاد آن ملزم میدانند.
حال اگر به جوامع مسلمان نگاهی بیندازیم، به راحتی میتوانیم موارد کوچک و بزرگی از نقض حقوق بشر را از آنها استخراج کنیم که عادی شده اند. این عادی شدن به نوعی است که پیوسته این موارد نقض میشوند و اعتراض به نقض این موارد، عجیب و گاهی جرم است. مثلا اگر بخواهیم از موارد کوچکتر آغاز کنیم نگاهی به ماده 16، بند 1 میاندازیم:
در اکثر جوامع مسلمان، ازدواج زنان مسلمان با مردان بیدین حرام است و از آن ممانعت میگردد. در برخی از جوامعی که قوانین حکومتی هم بر اساس عرف اسلامی و شریعت اسلام وضع شدهاند، این ازدواج از نظر قانونی ممنوع میشود. حداقل میتوان به یقین گفت که در جوامع مسلمان این کار بر اساس دستورات شریعت اسلام تا سرحد ممکن منع میشود و افراد حتی اگر مایل به انجام آن باشند هم توسط نزدیکان یا خانواده یا قانون منع میگردند. این منع کردن یکی از موارد نقض حقوق بشر است که در حالی اتفاق میافتد که در جوامع مسلمان یک ارزش هم به شمار میرود و اتفاق افتادنش عادی است. حتی اعتراض کردن به آن غیر عادی و گاهی اوقات جرم هم هست.
یک مورد دیگر از نقض حقوق بشر که در جوامع مسلمان آنقدر عادی شده است که اگر به آن اشاره شود ممکن است مسلمانان به شما بخندند را میتوان در ماده 12 یافت:
این بند در جوامع مسلمان با انواع مختلفی روزانه نقض میگردد. به عنوان مثال سردادن اذان از بلندگوهای عمومی یک مورد از تجاوز به حریم خصوصی افراد است. تصور کنید که صدای بلند اذان از بلندگوها برای افرادی که چند ساعت خواب آرام در صبح برایشان حیاتی است چقدر میتواند آزار دهنده باشد. برای بیماران هم همینطور است. اصولا منزل شخصی یک حریم خصوصی است و بر اساس ماده 12 اطلاعیه جهانی حقوق بشر کسی نباید در آنجا مورد مزاحمت قرار گیرد. در جوامع مسلمان روزانه چند بار از بلندگوها اذان پخش میشود که ممکن است موجب ایجاد مزاحمت برای برخی از افراد بشود. این ایجاد مزاحمت یک مورد از نقض حقوق بشر است که در جوامع مسلمان عادی شده است و اعتراض کردن به آن عجیب و گاهی اوقات حتی جرم است.
اما موارد بزرگتر و خطرناکتری هم از نقض حقوق بشر در جوامع مسلمان وجود دارند که عادی شدهاند. لازم به توضیح است که این بزرگ یا کوچک بودن بر اساس خطری که زندگی فرد را تهدید میکند، یا میزان مزاحمتی که به طور میانگین برای افراد ایجاد میکند قابل تعریف است. چه بسا برای برخی افراد صدای اذان مزاحمتی بزرگ باشد.
با این توضیح، بررسی ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر یکی از مواردی است که نقض آن در بسیاری از جوامع مسلمان عادی شده است و از این بابت خطر بزرگی متوجه افراد میشود:
در بسیاری از جوامع مسلمان، بازگشتن از دین اسلام و اعلام رسمی آن مجازات سنگینی در حد مرگ دارد. این موضوع که ارتداد خوانده میشود، یکی از اصلیترین محلهای اختلاف شریعت اسلام در بسیاری از جوامع مسلمان با حقوق بشر است. نقض این حق آزادی در انتخاب دین و تغییر آن، چه در قالب عرف و چه در قالب قوانین اتفاق میافتد. معمولا اگر فرد بالغ و عاقلی در یک جامعه اسلامی تصمیم به تغییر دینش بگیرد، از سوی نزدیکان یا عرف یا قوانین منع میشود. مواردی از صدور حکم اعدام در جوامعی که قوانین آنها مبتنی بر شریعت اسلام است ثبت شدهاند و کماکان هم مواردی از این دست در حال اتفاق افتادن هستند. با این حال منع تغییر دین در جوامع مسلمان یک مورد از نقض حقوق بشر است که این «منع کردن» عادی شده است و اعتراض به آن عجیب و گاها جرم است.
مورد دیگری از عادی شدن نقض حقوق بشر در جوامع مسلمان را میتوان در ماده 19 یافت:
در بسیاری از جوامع مسلمان، انتشار کتاب یا بیانیه یا انجام سخنرانی در راستای برحق ندانستن دین اسلام و انتقادهای شخصی نسبت به پیامبر اسلام و قدیسان چه از سوی عرف و چه از سوی قانون منع میشود. به عنوان مثال میتوان به صدور فتوای قتل سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی اشاره کرد. یا فتواهای مشابه دیگر در زمینه ممنوعیت انتشار چنین آثاری. جنجالهای ایجاد شده در جوامع مسلمان پس از انتشار کاریکاتورهای مربوط به پیامبر اسلام در نشریات غربی، بازداشت جوان عربستانی به دلیل اننتشار چند جمله کوتاه در تویتر با این مضمون که علاقهای به محمد ندارد و او را انسانی عادی میداند و دستگیری و مجازات منتقدان اسلام از این دست موارد نقض حقوق بشر هستند. این نقض شدن حقوق بشر در جوامع مسلمان عادی است و مسلمانان اعتراض به آن را عجیب و حتی گاهی اوقات جرم میدانند.
با بررسی مفاد اطلاعیه جهانی حقوق بشر و اتفاقاتی که در جوامع مسلمان میافتند، میتوان به موارد دیگری از این دست اشاره کرد. هرچند که نقض حقوق بشر(در اثر عمل به شریعت اسلام) در جوامعی که حکومتهای آنها قوانینی مبتنی بر شریعت اسلام دارند بیشتر اتفاق میافتد، نمیتوان گفت که در سایر جوامع مسلمان این اتفاق هرگز نمیافتد. عرف مبتنی بر شریعت اسلام جامعه را به گونهای میسازد که این اتفاقات عادی بشوند و افراد حتی به آن اعتراض نمیکنند هیچ، بلکه اعتراض به آن را عجیب هم میدانند. به نظر میرسد ریشه این عادی شدن علاوه بر درک نشدن لزوم احترام به حقوق بشر، خلاصه شدن تمام جهانبینی و ایدئولوژی افراد حاضر در جوامع مسلمان به شریعت و دستورات اسلام باشد. همینطور مسئله «ایمان» یک عامل اساسی است که باعث شده است این بیتوجهیها عادی شوند. بسیاری از مسلمانان دستورات اسلام را کامل دانسته و عمل به آنها را بر هر مورد دیگری(از جمله رعایت حقوق بشر) ارجح میدانند. این «ارجح دانستن دین بر انسانیت» از کودکی در اذهان افراد نهادینه میشود و در نهایت به صحنهای ختم میشود که در آن کسی را به دلیل بازگشتن از دین و اعلام رسمی آن یا انتشار کاریکاتور بر علیه پیامبر اسلام اعدام میکنند و مردان و زنانی عاقل و بالغ، الله اکبر گویان در حال تماشا هستند.
پ ن:
1- ممکن است عواملی دیگری نیز به جز شریعت اسلام(از جمله دستورات ادیان یا ایدئولوژیهای مکتبی یا نژادپرستی و غیره ) باعث عادی شدن نقض حقوق بشر در جامعهای شده باشند یا بشوند. آن عوامل دیگر هم در جای خود باید مورد توجه قرار گرفته و در مورد یافتن راهی برای غلبه بر آنها بحث شود. با این حال این یکی هم(شریعت اسلام) در حال حاضر یک عامل بزرگ و اساسی نقض حقوق بشر در جوامع مسلمان است که جای بحث دارد.
2- ممکن است عدهای معتقد باشند که دستورات اسلام منطبق بر حقوق بشر است و بر اساس آنها نه مرتدی اعدام میشود، نه جلوی انتشار کتاب یا کاریکاتوری گرفته میشود، نه ازدواجی ممنوع میشود، نه به حریم شخصی کسی تجاوز میشود و هیچ مورد دیگری از نقض حقوق بشر اتفاق نمیافتد. این افراد حق دارند نظر خود را بیان کنند و مثالهایی از چنین جوامع مسلمانی ارائه کنند. با این حال این باعث نمیشود که اتفاقاتی را که تاکنون در جوامع اسلامی به وقوع پیوستهاند نادیده گرفت و آنچه را که شریعت اسلام نامیده میشود تنها تفسیر به رای آنها دانست. واقعیت این است که شریعت اسلام از سوی بسیاری از شارعین و جوامع مذهبی به گونهای معرفی و اجرا میشود(شده است) که زیربنای موارد متعددی از نقض حقوق بشر و عادی شدن آن است.