قالب حکومتی مطلوب من جمهوری ایران است. با این حال برای رسیدن به لحظهای که بتوانم این قالب حکومتی را تبلیغ کنم و توجه هموطنانم را برای برگزیدنش جلب کنم، با کسانی که آن شرایط را مهیا میکنند، تا رسیدن به آن لحظه راه مشترکی دارم. از آن پس هم هرکس مطلوب خود را تبلیغ کند. هیچ دلیلی نمیبینم که امروز با کسانی که آنها هم تلاش دارند آن لحظه فرا برسد ولی قالب دیگری از حکومت را مد نظر دارند ستیز کنم. تنها یک معاهده کافی است که همه متعهد شوند در لحظه مذکور هیچ طلبی جز امکان تبلیغ آزادانه مطلوبشان نداشته باشند. هرکسی چنین عهدی ببندد یک دوست و همراه به شمار میآید. این روزها حرفها را نمیتوان بلعید! دوره عهد شکستن گذشته است. آنقدر ارتباطات سریع و همهگیر شده است که اگر کسی زیر حرفش بزند پیش از همه خود بی اعتبار میگردد. پس واهمه داشتن از دروغگویی دیگران بی معنی است.
در نهایت دو حالت برای کسانی که اپوزیسیون قلمداد میشوند قابل تصور است. یا به تلاش برای لحظه انتخاب باورمندند یا باور دارند که نباید کار را به رفراندم کشاند و لازم است که باور مطلوب خود را به نحوی و فراتر از انتخاب عموم به کرسی بنشانند. از نظر من گروه دوم از دایره دوستی خارجند حتی اگر آنها هم به مانند من طرفداران قالب جمهوری برای ایران باشند. گروه اول با هر عقیدهای در دایره دوستی قرار میگیرند به شرطی که متعهد به آن عهد شوند که در لحظه انتخاب هیچ طلبی به جز داشتن امکان تبلیغ مطلوب خود را نداشته باشند.
در مورد محتوای حکومت نیز من قائل به همین روند هستم که مطلوب من یک محتوای سکولار و دمکرات است. البته تعصبی بر واژهها ندارم. مهم مفهوم است. محتوایی که برای هیچ انسانی تبعیض قانونی قائل نشود. نه نسبت خونی با کسی در قانون لحاظ شود و نه اعتقاد به مرام و مسلک خاصی. قانونی که مبنای آن انسانیت و حقوق بشر باشد. احترام گذاشتن به طبیعت و انسان در آن لحاظ شده باشد و این احترام بر اساس دستآوردهای بزرگ بشر از هزاران سال آزمون و خطا تعریف شده باشد نه بر اساس توصیههای مکتب یا جناحی خاص. لازم است که حداکثر ممکن از آگاهی بشر امروز در نوشتن قانون به چشم بیاید. به هرحال مسئله این است که قانون نویسی و مخصوصا انتخاب مسئولین پستهای حکومتی بر اساس انسانیت و شایستگی باشد. هیچ لزومی هم ندارد که جتما به تعریفی خاص از یک خصوصیت یا یک الگوی سیاسی صد در صد وابسته بود.
منطق من این است که قالب و محتوای سیاسی باید مقبولیت عام داشته باشد. اگر نداشته باشد این عدم مقبولیت دستمایهای خواهد شد برای دادستانی فرصتطلبانی که تودههای ناآگاه را با وعدههای جذاب بسیج میکنند. سپس دوباره باید شاهد آشوبها و انقلابها بود. حداقل شاهد خونریزیهای بی اساس و زندانیهای متعددی خواهیم بود. حتی اگر پس از وجود فرصت کافی برای تبلیغات و پس از آن برگزاری رفراندم، همین جمهوری اسلامی با تمام خصوصیاتش از صندوق بیرون بیاید، استقرار یک قالب و محتوای دیگر زیانآور است. بنابراین کسانی که فکر میکنند ممکن است مطلوبشان از صندوق خارج نشود، بهتر است به جای هراس از رفراندم به فکر یافتن راه اساسی برای اقتاع مردم باشند. اگر نمیتوانند یا مطلوبشان صلاحیت ندارد یا مردم هنوز به ظرفیت پذیرش آن نرسیدهاند که در هر دو حالت استقرارش خطا است.
نمیدانم چرا ایرانیها اینقدر راجع به قالب حکومت (جمهوری یا سلطنتی) بحث میکنند، در حالیکه آنچه مهم است دموکراتیک بودن حکومت است وگرنه هم جمهوری دیکتاتوری داریم و هم نظام سلطنتی دیکتاتوری و در هر دوی آنها هم مردم بدبختند. عکس آنهم موجود است در اروپا کلی نظام جمهوری و سلطنتی دموکراتیک است و مردم هم در هر دو فرم در رفاه و ازادی بسر میبرند. هیچ کس هم در اروپا راجع به فرم نظام صحبت نمیکند بدلایل تاریخی یا جمهوری است و یا سلطنتی و چون فرقی روی زندگی مردم نمیگذارئ کسی هم زحمت فکر کردن به آنرا نیز بخود نمیدهد. در حالیکه ایرانیها دائم راجع به فرم نظام بحث میکنند و کمتر بر سر ماهیت آن که باید دموکراتیک باشد. و خیلی از آنها هم چون از منش دموکراتیک کافی برخوردار نیستند تنها یک فرم آنرا میپذیرند و نوع دیگر را بشدت رد میکنند و با طرفداران نوع دیگر به جدل و جدال میپردازند. غافل از اینکه اولا نوع قالب حکومت مهم نیست و تازه هر قالبی هم که قرار است باشد باید مردم انتخاب کنند نه آنها برای مردم. و میبینیم که دیکتاتوری در فکر ما ریشه کرده و این است که ما مرتب از چاله به چاله می افتیم.