انسان همچون سایر موجودات زنده مشابهش همواره نسبت به محیط از خودش واکنش نشان میدهد اما آنچه که انسان را وادار میسازد که در قالب یک رفتار کنشی بر محیط اثر بگذارد، نیاز او است. نیازهای بشر از نیازهای غریزی او تا نیاز به امنیت و خودشکوفایی گسترده هستند و همواره در حال تولیدند. وقتی مسئله زندگی اجتماعی مطرح میشود، نیازهای اجتماعی هم ظهور میکنند. این نیازها مجموعهای از ملزومات و خصوصیات و امکانات اجتماعی هستند که برای هر جامعه، بسته به زمان و مکانی که به آن تعلق دارد میتوانند متفاوت باشند. زمان و مکان مختصاتی از یک جامعه ارائه میدهند که شامل گذشته و تجربیات در دسترس و دانش به دست آمده در زمینههای مختلف و همینطور بزرگی آن جامعه است. با این تفاسیر، ما میزان پیشرفته بودن یک جامعه را باید به نسبت جوامع دیگر و همینطور به نسبت جایگاهی که میتوانست داشته باشد بسنجیم. معمولا این سنجش بر اساس قیاس با جوامع دیگر است. این مقایسه نیز خود بر اساس شاخصهایی چون سطح رفاه و برآورده شدن خواستههای افراد و نیازهای اجتماعی شناخته شده انجام میشود. طبیعی است که نیازهای اجتماعی برای مقایسه باید مشمول همه نیازهای شناخته شده در کل جوامع باشند. میزان دسترسی به دانش و تجربههای پیشین و آگاهی از محیط، از جمله عوامل سازنده شاخصهای مقایسهای هستند.
حال با این مقدمه میتوان به سراغ این موضوع رفت که چگونه در یک جامعه آگاهی از محیط و درک از هستی بالا است در حالی که در جوامع دیگر نیست. مهمتر از آن، چگونه جوامع پیشرفته به سرعت بسط داده نمیشوند و سایر جوامع با فاصله زمانی زیاد به آنها میرسند.
همانطور که گفته شد نیاز اصلیترین عامل بروز رفتار کنشی در انسان است. از آنجایی که جامعه از افراد تشکیل شده است، برای یک جامعه هم یک کنش اجتماعی، در اثر یک نیاز اجتماعی شکل میگیرد. دفع خطر و ایجاد وضعیت بهتر دو نیاز درهمتنیده شده هستند که سرچشمه رشد و ترقی جوامع به حساب میآیند. مثلا اگر بیماریها نبودند، دانش پزشکی هم به این شکل کنونی نمیبود و چه بسا بشر برای خوشسیماتر کردن خودش دیرتر از اینها به دنبال جراحی پلاستیک و لیپوساکشن و جراحی فک و صورت میرفت. چرا که هنوز آنتیبیوتیکها و مسکنها را نساخته بود. چرا که درد تحمیلی را تجربه نکرده بود و حاضر نبود به این سادگیها و با این سرعت به دنبال رفع دردی خودساخته برود. اما به هر حال ممکن بود این کار را انجام دهد و با سرعتی به مراتب کمتر، روزی به انجام جراحیهای زیبایی برسد. به هر حال بسته به تجمع هوش و حفظ پیوستگی تجربیات نسلها در یک جامعه، تلاشها برای رفع چالشها و ایجاد وضعیت بهتر با سرعتهای متفاوتی به نتیجه میرسند که چالشها در اثر برآورده نشدن نیازها ایجاد میشوند.
سیستمهای اجتماعی مدرن امروزی و پیکربندی قوانین در آنها هم ماحصل مواجه شدن با چالشها هستند. این جوامع «پیشرفته» نامیده میشوند چون درمواجه شدن با چالشها جلوتر هستند و از طرفی دیگر، پیوستگی بهتری بین تلاشهای نسلهای مختلف در آنها رعایت شده است. این اتفاقات برای جوامع دیگر به این کیفیت نیفتاده است. برای همین آنها هنوز به دنبال دستیافتن به دستآوردهای جوامع پیشرفته نمیروند. بسیاری از جوامع امروزی در حال تجربه چالشهایی هستند که یک جامعه پیشرفته پیشتر آنها را تجربه کرده است و با انتقال تجربیات و تلاش برای بهبود بر بسیاری از آنها چیره شده است. حتی بسیاری از جوامع در حالی که از بخشی از نتایج تلاش جوامع پیشرفته(تکنولوژی) استفاده میکنند، هنوز به آنجا نرسیدهاند که چالشها را حتی درک کنند. این جوامع در شرایطی که دستشان از ماحصل تلاش دیگران کوتاه شود، تازه نیازی برآورده نشده را حس میکنند که آغاز تحرک آنها خواهد بود. با این حال چون دستآوردها را دیدهاند، میتوانند مسیر را با سرعت بهتری طی کنند. هرچند که باز باید توجه کرد که عامل قویتر در حرکت به سمت جلو، نیازی است که برآورده نشده است.
ماجرای جامعه ایران و دمکراسی و سکولاریسم و حقوق بشر و حقوق زنان نیز همین است. به نظر میرسد که جامعه ایران در حال برداشتن چند گام اول پس از مواجه شدن با چالشها است. این مواجه شدن طبیعتا هنوز آنقدر فراگیر نیست که گامها استوار و با تکیه بر پشتوانه آگاهی عمومی برداشته شوند. هنوز بسیاری از مردم این نیازها را حتی درک نکردهاند چه رسد به اینکه به دنبال چارهاندیشی در زمینه برآوردهشدنشان بروند. این درست است که کتابها هستند، تجربه جوامع غربی و شرقی در دسترس است و ماحصل تلاش جوامعی که از ما جلوتر هستند نیز قابل مشاهده است، اما عامل اصلی برای رفتن به دنبال آگاهی نسبت به نیازهای حرکت به سمت پیشرفته شدن، مواجه شدن با یک نیاز برآورده نشده است. هنوز بسیاری این نیاز را در ایران درک نکردهاند و طبیعتا چالشی هم برای آنها در این زمینه ایجاد نمیشود. بنابراین باید برای ایجاد یک حرکت منسجم و پایدار، بخش قابل توجهی از افراد جامعه نیاز به انجام آن تلاش را درک کنند تا تبدیل به یک نیاز اجتماعی شود. کتابها و تلاش آگاهان در این زمینه هم بدون شک مفید واقع خواهد شد اما تا زمانیکه افراد جامعه در این زمینه با چالشهای واقعی مواجه نشوند، آن کتابها و تجربههای جوامع دیگر، همچون نیاز خام و درجه چندم به جراحی زیبایی برای انسان است که درد و بیماری نداشته است و هنوز دانش پزشکی و ملزومات انجام عمل جراحی را در اختیار ندارد.
در حال حاضر جمهوری اسلامی تمام و کمال در حال رودر رو کردن مردم با چالشهای ناشی از عدم رفع نیاز به وجود یک سیستم اجتماعی پیشرفته در جامعه ایران است. این روند تبدیل به یک کنش عمومی بزرگ خواهد شد که پیشلرزههایش را چندین بار دیدهایم. در این میان رویارویی با جهان پیشرفته و چشیدن مزه گوشت پخته دمکراسی برای بعضی از مردم، تحمل گوشت خام دیکتاتوری را برایشان سختتر میکند. بنابراین میشود گفت هنوز قدری زمان لازم است تا یک حرکت عمومی و فراگیر به سمت دمکراسی در ایران شکل بگیرد اما شکلگیری آن از هماکنون آغاز شده است.
«گوشت خام دیکتاتوری»
لاکن بیشتر در حد کاه و یونجه میباشد.
شخصا به این باور رسیدم که دموکراسی با ذات مردم خاورمیانه تعارض بنیادی داره!