من درگیر قیدهایی از جنس آدمم. با این حال تو در آغوشم بیا. هرچه باشد ما هردو در میان این خلا سیاه، یک چیز سفیدیم. گرچه هستی مرا سخت در بند خود میپندارد، اما من همه چیز را با خود پرواز میدهم. نترس از این درهمآمیختگیام با بودن. من قلمرو پروازم بزرگ است. فنجان قهوه و دفتر شعرت را در مغزت بریز و یک جمجمه داغ در سینه من فرو کن و از این درهمآمیختیگی چیزی به نام دل ایجاد کن که بود و نبودش همواره مهم بوده است و خواهد بود. بازهم سقف را نگاه کن و حول محور نگاهت که از چراغ آویزان اتاق آغاز میشود بچرخ و در ذهنت یک آهنگ بیرنگ بساز. دستنوشتههای روزهای سردرگمی را هم بیاور تا به برکت حضور نوعی بالندگی، دهان هم داشته باشیم. هشدار را جدی بگیر که اینجا تمام سنگینی هستی کاهگونه بر دوش من سوار است. خود دانی اما بیا!
پ ن: آبان هم هست، باران هم هست.
در یکی از پستهاتون دیدم که در مورد نحوه تغییر رمز گفتید . متاسفانه اوضاع اونقدرها هم وفق زوال نیست .با اشنایانی که در وزارت اطلاعات دارم به خوبی میدونم که با استفاده از نرمافزارهای جدیدی که از انگلیس خریدن هر روز پسورد همه رو میبینند .اول باورم نمیشد ولی روزی یکی از همکاران قدیمیم که در پلیس فتا مشغوله چیز هایی گفت که از گفتنشون صرف نظر میکنم .
من فرض رو بر این میگیرم که اونها نمیتونن پسوردها رو ببیننن ولی بیایین برای محکم کاری هیچ ادرس و نشانی یا تصویری در پروفایل کاربریتون بر روی نت نزارید .
این اواخر هم رهگیری فایلهای اپلود شدت گرفته . توصیه میکنم مطلقا و مطقا از نرم افزارهایی چون تور یا هات اسپات شیلد استفاده کنید وی پی ان ها امن نیستن
این نظر رو بعد از خوندن پاک کنید . به گمنامیان و سایر وبلاگچی ها هم در این مورد خبر بدید .
موفق باشید
بس زیبا بود. یک اشتباه تایپی داشتی «درآمیختگی» البته من ترجیح میدهم بنویسم «درهمآمیختهگی»!