یکی از آفتهایی که دامنگیر جریانات سیاسی جامعه ایران شده است، دور ماندن حرفهایهای این رشته از این جریانات است. هم دور ماندن و هم ناشناخته ماندن. این بهراستی یک عارضه است. دورماندن بیشتر از این جهت قابل تامل است که در هر رشتهای(مگر در برخی از علوم نظری محض) زمانی یک متخصص میتواند موفق و تاثیرگذار باشد که بتواند از نظریاتش بازخور بگیرد. حداقل اینکه باید بتواند درستی آنها را آزمون کند. این آزمون در علوم سیاسی میتواند درتعامل متخصص با جامعه و مردم معنی پیدا کند. متاسفانه این روزها در جریانات سیاسی ایران، نوعی خود متخصصپنداری بر فضای سیاسی حاکم است که موجب بروز رفتار تدافعی نسبت به حضور متخصصان شده است. شاید چنین تصور شود که دلیل دورماندن متخصصان از جامعه این باشد اما این دلیل نمیشود که متخصصان امر از این مورد رنجیده شده و گوشه نشینی کنند. آنها باید شرایط را بپذیرند و خود را بیشتر مطرح کنند. اتفاقا باید از اینکه آگاهی ارتقا یافته است و به راحتی نمیتوان حرفی را به مردم قبولاند، شاد باشند. به نظر من اصلیترین دلیل دورماندن این افراد از جامعه، رانده شدنشان توسط حکومت است. از سوی دیگر لابیگریها و منفعتطلبیهای کشورهای دیگر هم سبب میشود افراد دانا و متخصص کمتر از طریق رسانههای آن کشورها به مردم معرفی شوند.
لازم به ذکر است که قبل از پرداختن به گرایش سیاسی یا اعتقادی یک فرد، میتوان دانش او را مورد توجه قرار داد. حضور یک دانشمند و سخن گفتن او در زمینه تخصصیاش، مفید است. این بر گرایش سیاسی یا سابقهاش ارجح است. حال اگر آمد و سخن گفت و سخنانش با توجه به گرایشسیاسی یا اعتقادیاش و یا به هر دلیل دیگری مورد توجه واقع نشدند، آن یک بحث دیگر است. اما اینکه از پیش قضاوت کنیم و سخن گفتن او را نپذیریم، به خودمان آسیب رساندهایم. حداقل فایده حضور این افراد میتواند رونمایی نقصهایمان در کلام آنها باشد.
یکی از این متخصصان در زمینه علوم سیاسی، دکتر حسین بشیریه است. ایشان به مدت 24 سال در دانشگاه تهران علوم سیاسی تدریس میکردند. یکی از تاثیرگذارترین و داناترین اساتید علوم سیاسی در تاریخ معاصر هستند که در حال حاضر در کشور آمریکا تدریس میکنند. هرچند ایشان معتقد بودند اسلام و بالاخص تشیع، نوعیی مکتب یا جنبش سیاسی بودهاست ، با این حال تلاش داشتند تا راهی برای بازکردن گره کوری که نشستن اسلام در مسند قدرت درجامعه ایجاد کرده بود، پیدا کنند. پس از روی کار آمدن دولت احمدینژاد، اتهاماتی بر علیه ایشان قرائت شد که بر اساس آنها بشیریه از دانشگاه تهران اخراج شد. در میان بهت و ناباوری دانشجویان و اساتید و جامعه سیاسی و دانشگاهی، این اتفاق افتاد و کسی که در اکثر کشورهای دنیا برای حضورش تقاضا وجود داشت، از جامعه دانشگاهی کشور کنار گذاشته شد. دکتر بشیریه متهم به تلاش برای ایجاد گروههای چریکی در راه نیل به دمکراسی و مبارزه با دیکتاتوری حاکم شده بود. رسانههای دولتی از لفظ طراح ترورهای سیاه برای ایشان استفاده میکردند و او را پدر فکری «اصلاحطلبان سکولار» میخواندند. او حتی متهم به کار کردن برای سیا شد! این اتهام در پی ادعای رسانههای دولتی مبنی بر رونمایی سندی از وزارت کشور دولت خاتمی ایراد شد. بر اساس آن ادعا، بشیریه مجری طرحی شده بود که در وزارت کشور تحت عنوان «گذار به دمکراسی» تهیه شده بود و میبایست گروههای سیاسی چریکی بر علیه جمهوری اسلامی تشکیل شوند و در میان بدنه نظام و ارتش اختلاف ایجاد شود. شاید ایراد این اتهامات یکی از مواردی بود که بعدها سید محمد خاتمی را وادار کرد که بارها بر مفاهیمی چون لیبرالیسم و سکولاریسم بتازد تا نوعی اعلام برائت باشد برایش.
در مورد آن اتهامات من حقیقتا نمیتوانم نظری بدهم. اما به نظر من بشیریه یک دلسوز واقعی بود. او نگران اوضاع سیاسی ایران بود و با اینکه میتوانست به راحتی در کشورهای دیگر زندگی کند، در ایران مانده بود و به مردمش خدمت میکرد. با رفتنش جایش در ایران خالی شد اما انتظار نمیرفت که در خارج از کشور هم آنقدر نامش کمرنگ شود و مورد بیمهری قرار بگیرد. شاید اگر نگاهی به آثار و مقالات او بیندازیم، متوجه شویم که کلامش چقدر دلنشین و سازنده است. حتی در نگاه اول هم نوعی تفاوت در کلام او هویدا است. مثلا مباحثهاش با دکتر سروش در زمینه تعارض بین دین و دمکراسی بسیار خواندنی است. یا حرفهای آخرش در ایران و دغدغههایش برای جامعه سیاسی ما. امیدوارم که توجهمان را به این استادان بلندپایه و ارزشمند حداقل در جهت آشکار شدن نقصهایمان بیشتر کنیم. امیدوارم از این عادت نخبهکشی خلاص شویم و کسی چون بشیریه را بیشتر در میان خودمان راه دهیم! حضور این افراد میتواند کاستیهای فکری ما را در زمینههایی چون تبیین سکولاریسم و نظریههای سیاسی-اجتماعی مرتفع کند.
پ ن:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%A8%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%87
بله جای ایشون تو دانشکده حقوق خالیه و از امسال دیگه دکتر سیف زاده رو هم دیگه نمی بینیم چون ایشون هم اخراج شد
در مورد اینکه آقای بشیریه استاد برجسته و صاحب نظریست و اخراج اش محکوم است و به طور مشخصی از رادار رسانه های مین استریم با شما موافقم اما مقدمه تان درباره ی «تخصص» در سیاست به نظرم برگرفته از یک اسطوره درباره سیاست است. یعنی این برداشت که انگار سیاست هم یک «تخصص» است مثل گیریم پزشکی یا لوله کشی یعنی نوعی know how. به نظرم برداشت از «تخصص» سیاسی به سان یک know how یک اسطوره ی رایج اما نادرست است. البته یک استاد علوم سیاسی در مفهوم پردازی و بحث های آکادمیک چالاک تر است اما این دلیل نمی شود که لازم باشد برای دانستن اینکه «حالا چه باید کرد؟» نیاز به یک دکترای علوم سیاسی داشته باشیم. من هیچ مسئله سیاسی نمی شناسم که یک شاگرد دبیرستانی باهوش هم از فهم و درک اش عاجز باشد.