باید رها کرد آن گندیدگی را که مهار نشدنی است. باید نمک بگندد! نمک بگندد
با این حال، سیگار پشت چایی و چایی پشت سیگار میچسبد. غوطهور شدن در نمک گندیده، میچسبد عجیب
یکی آمد و گفت : «کاش سیگار نمیکشیدی»
تنبلی ریشه دارد؟ گیاه است؟ نبات؟ شیرینی! گندیدگی! عادت به از خود خریدن
یکی گفت: «سیگاری هستی؟»
یکی گفت: » اتفاقا خیلی کار خوبی میکنه سیگار میکشه»
و آنگاه عصیان از راه میرسد. طوفان آنارشیسم؟ تنبلی ریشه در سرمایهداری دارد یا کمونیسم یا آن حامله باکره؟
آغوش سرد پستمدرنیسم!
تنبلی ریشه در بینیازی به هیزم شکستن و سنت دارد؟ خانواده آن اولین المان اجتماعی است که دیگر پاسخگو نیست؟ خانه اما هست هنوز!
جوشاندههای عصر جدید با قهقهای بلند! نوش جان، دماغت را هم بگیر
آة ای مستضعفین با خنده بلند حضار بر سر خود بکوبید
ذهنت را ترجمه نکن ابله! از خودت فرار نکن مستضعف! بردهانت افسار نزن! افسارت را به دست ساربان نده! خنده بلند حضار
یکی آمد و گفت: » از قرار معلوم زیر این فید محل گفتگو نیست»
گفتم: «دارم یه چیزایی که به ذهنم میاد رو مینویسم. هیچ ایرادی نداره وسطش گفتگو هم بشه»
و اما گیتار الکتریک هم از راه رسید و گندید! آه ای علامه مجلسی به همراه خنده حضار، برایمان گیتار الکتریک بنواز
یکی گفت: «هدایت»، سه قطره خون هم روش
و اما فشار! زنان پیشگامان تحولند. کمتر از خودبالندگی پنهان رنج میبرند. فشار را رام میکنند شاید. من اما نه!
یکی گفت: «قلمت که خوب بود، شاعر هم شدی»
تولید سریع کار هرکسی نیست. جبر جغرافیایی از ذهن تا واژه را «جاست این تایم» میکند. اذهانی که خط مشی سازمانیشان را از تویوتا هم بهتر نوشتهاند. آه ای مستضعفین سیگارهایم تمام شدند. بیایید برویم به بهشت
دغدغه ما این است که مستضعفین را با «ز» ننویسیم
آه سلام بر فرهنگ غربی که خودمان را به آن میچسبانیم همچون گیتار نواختن علامه مجلسی
گندهگوزی و تهاجم فرهنگی! آه ای مستضعفین خرابمان کرید
یکی گفت: «جریان سیال ذهن»
آه ای جریان سیال ذهن! وقتی تو را ترجمه نمیکنم ترسناک میشوی. بتاز بر سرزمین مستضعفپروران باد پرست
شاعری شیوه مستانی است که ذهن دوپهلوی بازمانده از در عرفان و رانده شده از پناه خرد دارند. آه ای حافظ، تو چه چیز را حفظ کرده بودی ای مردِ مستِ شاهد دوست؟
یکی گفت: «وسوسه م می کنی به جریان سیالت بپیوندم ها!:)))»
آه ای شوالیه کم طاقت آرام که طوفان فحش را از سر مستضعفین زیاد میدانی، با من بیا تا رودخانهای سیال شویم
یکی گفت: «رودخانه ای که به دریا نمی ریزد و به مرداب نمی پیوندد»
آه ای مستضعفین ما را نمودید! خنده حضار
یکی گفت: «ما را نمودید و نمادمان را بردید»
آه ما در معبر زمان هم نمیگنجیم رفیق! کوه و دریا و عمامه که در نهایت حریفان عرفانند
امان از این میلیاردها گیگابایت که در یک محفظه استخوانی اسیر است. باید سوار الاغ پیغمبر شویم
ما را نخندان رفیق! مستضعفین بیدارند. خنده حضار
کامپیوتر خریدیم اما! مگر میشود میلیاردها گیگا بایت را در آن فرو کرد؟ راز برتری مخلوط چایی و سیگار در ظرفیتیش پنهان است!
آه درود بر آن شوالیهای که نخواست جریان سیال ذهنی به انحراف برود! درود بر مغزهای پختهشده در کلهپزی هستی! آه ای مستضعفین کلهپاچه بزنید
و اما میرسیم به مهدی اخوان ثالث! حرف ندارد، با احترام رد میشویم! زمستان است مَرد
ای بد دهنان، مجموعه تهی را اثبات کنید! خنده حضار
شلوغ شد. مستضعفین آمدند. ذهنم را بردارم و بروم. آه ای مستضعفین ریشهای ذهنتان در چشم بینش ما
——
پ ن: